ابراهیم صدر الدین
آیا اسرار عقب افتادگی ما تاجیکان شعر است؟
نبشته از : ابراهیم صدرالدین.
“عالم غرب به علوم دقیق رو آورده، اما ما مردم فرهنگدوست، سخن را با شعر آغاز میکنیم، ولی تا حال عقب افتادهایم، باید مثل غرب بیشتر به دیگر علوم رو آوریم.» میگویند برخی. واقعاً، آیا اسرار عقب افتادگی ما تاجیکان شعر است؟
«گلستان» و «بوستان» که حتی آمریکایی ها و آلمانی ها و ژاپنی ها آن را برای خود ترجمه کرده میخوانند، گویا ملت تاجیک آن را از خواندن پاره کرده است، از این خاطر باید چیزهای دیگر خواند.
خوب است که استادی، متفکری، شخصیت سیاسی مردم را به خواندن دلخواه علمی تشویق نماید، اما اگر این تشویق آمیخته، با دعوت به ترک نوع دیگر علمی باشد، جای تعجب است.
علم که ویژگی تکاملی دارد نه تضاد، چرا یک نوع آن را علت ضعف و زبونی دیگر دانیم؟!
رشد علم بیولوژی (مثلاً) سبب عدم رشد علم فیزیک یا اقتصاد نیست، بلکه عیب تخلف ساحه اقتصاد و فیزیک را در چیزهای منطقی تری، چون معارف، آکادمی علوم و یا در نمایندگان این ساحه علم باید جست، نه در پیشرفت کدام یک علم دیگری.
این که ما در ساحه ریاضی رشد نکردهایم، عیب در این نیست که در خانههامان“گلستان” سعدی و یا دیوان حافظ داریم و شعردان هستیم و محافل شعر برگزار مینماییم، بلکه سر این تخلف در بیهنری افراد دیگرست که باید این ساحه مهم علم را پیشصف مینمودند، تا ملت با شعردانیاش نیز حسابدان و مخترع میشد.
مگر پریزدنت چین در سخنرانیاش در دوشنبه بیت رودکی را نخوانده بود؟!
چرا شعردانی چین را کشور عقب مانده نکرده و مارا چنین میکرده است؟! یقیناً سبب عقب ماندگی ما نه در شعر و شعردوستی است، بلکه آن علت های دیگر منطقی دارد، ولی توان دیدن آن را نداریم و عیب را به آسانی در شعر تحمیل مینماییم.
این حال دانشجویان است، حال عموم مردم چیست جواب معلوم است.
عصری قبل غربیان از دین شان رو گردانیده بودند، تا پیشرفت نمایند (دین آنها که واقعاً ضد علم بود و شرط پیشرفت این بود که از آن دست بکشند) مگر ما نیز باید چنین نماییم، اگر پیشرفت میخواهیم؟!
وقتی در نخبگان ما اقلیت تبعیت دیگران موجود است، چگونه ملت در هویتش ضربه نبیند؟!
مگر شعر میراثی ادبی، اخلاقی و ذخیره لغوی ملت نیست؟!
مگر پیشرفت در ریاضیات و کیمیا و غیره مارا از آداب و اخلاقی که در شعرمان موجود است میتواند بینیاز گرداند؟!
این همه سؤالات در صورتیست که غرب در حقیقت به شعر توجه نداشته باشد، اما اگر اندک از عالم غرب و آمار فروش و خوانش کتاب را در آنها میدانستیم، هرگز چنین حرف ناسنجیدهای نمیگفتیم.
در غرب و آمریکا سالانه صدها هزار نه، بلکه میلیونها نسخه کتاب با شمول شعر و رمان چاپ و فروخته میشود.
خواننده اگر بخواهد، از کاردانی بپرسد که کتب در ما چند نسخه چاپ میشوند و چند آن در مغازه ها سالها میخوابد.
هیچ مانعی نیست، بلکه باید چنین باشد که در جامعه هم شاعران باشند و هم فیزیک دانان، هم ادیبان باشند و هم اقتصاددانان. کار روانشناس را شیمی دان و کار معلم را طبیب نمی تواند انجام بدهد. جامعه سالم همان است در آن توازن برقرار باشد، میگویند جامعهشناسان.
اگر فیزیک و شیمی، اقتصاددان و حقوق دان، جامعه شناس و روان شناس از فرهنگ و از ادبیات آگهی نداشته باشد، در هنر خودشان ناقص محسوبند.
هر کدامی از ما به این حالت رو به رو گشتهایم، وقتی از راهبری، از طبیبی، از تاجری یک مصرع شعر میشنویم، در چشم ما محترم و عزیز و شخص از آداب و اخلاق آگه معرفی میگردد.
در قدیم نیز حضرت عمر که دوران حاکمیت او عصر بنیاد دولت ابرقدرت بود، به شعر و شعردانی توصیه نموده فرموده بود:
“ای مردم شعر حفظ کنید، زیرا شعر دیوان عرب است ”.
با آن همه مشغولیت، اداره دولت، ترقی بخشیدن همه ساحههای کشور آن حضرت زمان مناسب پیدا کرده و به ادبیات و شعر نظر میکردند.
لغتدان مشهور امام اسمعی در باره حضرت عمر گفته است: “هیچ تصمیمی در اداره دولت نمیگرفت، مگر که در باره آن بیت شعری میگفت.”
ملت تاجیک در مقایسه با دیگر مردم خیلی کم کتاب میخوانند، مگر جای دلسرد نمودن مردم از ادبیات و فرهنگ و شعر بهتر نیست، به آنان بگوییم: با علوم دقیق شعررا نیز بخوانید، زیرا در شعر آداب و اخلاق است و انسان تا در آداب و اخلاق پیشرفته نباشد، هیچ گاه اورا شخص مترقی خواندن نمیشود.
( یادداشت پایگاه تاجیک میدیا: این نبشته از تارنمای «تاجیکستان تایمز» گرفته شده است.
منبع خبر : تاجیک میدیا
https://tajikmedia.com/?p=12144
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
بسا از افراد هستند که مارا با نام های گوناگون از شهر شعر بیرون می رانند اما غافل از اینکه شعر از مسایل سیاسی تا کو پایه های بلند ادب و اجتماعی ربط دارد, مانند در ساسی از فردوسی:
سیاهی لشکر نیاید به کار
دو صد مرد جنکی به از صدهزار
یا در مسایل شریعت از مولوی:
ای آنکه در مسجد روی بهر سجود
سر بجنبد دل نجنبد از این چه سود