×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

اخبار ویژه

اطلاعاتی چند در مورد تاجیکان
داکتر صاحبنظر مرادی

اطلاعاتی چند در باره تاجیکان
نبشته از : داکتر صاحبنظر مرادی .
زمانیکه ازتاریخ وتمدنهای باستانی صحبت میکنیم، ضرور است تاسازندگان آنها را نیز بشناسیم، زیرا هدف از بحث تاریخ پژوهی شناسانیدن کوه وخاک وسنگ وچوب نبوده، بلکه دریافت استعداد، افکار، خلاقیت وسهم انسان درهردوره تاریخی ودرهرسرزمین درپویه تاریخ دربرپایی فرهنگ وتمدنهای انسانیست. اگر گاهی در جریان تحقیق از موقعیت کوهها ودریاها یادی میشود، به خاطر توضیح روشن محل وقوع حوادث مهم تاریخی میباشد، که نویسنده با نشان دادن موقعیت کوه ودریا هدفش رابیان میکند. بناءً منظور از تاریخ شناسی معرفت با ایجاد گران تاریخ وسازندگان تمدنهای تاریخی می تواند بود.ً

سرزمین بدخشان یا تخارستان علیا و سفلی(تخار،قندوز وبغلان) درحال حاضرزیستگاه نماینده گان اقوام وگروههای زیاد قومی چون تاجیکها، اوزبکها، پشتونها، ترکمنها، ایماقها، پامیریها(شغنانیها، وخیها، زیباکیها، اشکاشمیها) قزاقها، قرقیزها، گجرها، بلوچهاوغیره میباشد، که درافغانستان امروزی بسر میبرند. این اقوام با هر کمیتی ودرهر مرحله ای از تاریخ وارد سرزمین باستانی بدخشان(تخارستان) شده اند، که بررسی زمینه های ورود ایشان بامشخصات تکامل اجتماعی و تاریخی آنها دراین وطن کوچک ومشترک مستلزم پژوهشهای مستقل ومفصل میباشد. مادرین مبحث به بررسی جوانب تاریخی وفرهنگی یکی ازاقوامی میپردازیم که از قدیمترین باشندگان آسیای مرکزی، خراسان بزرگ واز جمله بدخشان وتخارستان بوده، وارث تمدنهای کهنسال آریایی درگهواره “ایریانا ویجه” وجمع کننده سایر اقوام برادر درکنارخویش درخراسان بزرگ و ماوراالنهر درتوالی تاریخ بوده است،که پس از گذارازمراحل تاریخی، خود درمنابع مختلف نگارشی منطقه وجهان با نامهای گوناگون، سرانجام بنام “تاجیکان”در دوره اسلامی خراسان نمودارو مشهورگردیده اند.

در مورد پیوند تباری، اجداد، هویت تاریخی تاجیکها ونامگذاری آنها تاکنون آثار فراوانی از سوی مورخین، پژوهشگران ودانشمندان منطقه وجهان تالیف گردیده اند که درمباحث قبلی ازدیدگاههای متباینی به آنها پرداخته شد. مورخ بزرگ تاجیک اکادمیسین باباجان غفوراف در کتاب “تاجیکان” از نخستین مراحل تاریخی پیدایش تا تشکل اجتماعی وتمدنی آنها در پهنه آسیای مرکزی، در انستیتوت خاور شناسی اکادمی علوم اتحاد شوروی تحقیق ودر چند دوره به زبانهای روسی وتاجیکی وبا حروف فارسی در افغانستان وایران به چاپ رسیده است. پروفیسور حقنظر نظروف کتابی تحت عنوان “مقام تاجیکان در تاریخ افغانستان” در بیشتر از ۷۰۰ صفحه تحقیق وابتداء به حروف سریلیک وبعداً به حروف فارسی دری در تهران چاپ گردیده است.

مجموعه ای از مقالات وپژوهشهای علمی که توسط دانشمندان ایران، افغانستان، تاجیکستان وآسیای میانه به رشته تحریر در آمده اند، در مجموعه ای به نام “تاجیکان در مسیر تاریخ” به اهتمام استاد شکور زاده درسال۱۳۷۳ در تهران به چاپ رسیده است. دراین مجموعه ۲۹ مقاله مبسوط تحقیقی توسط دانشمندان شهیر خطه آریایی وجهان زیور چاپ یافته اند. لازم خواهد بود تا به خاطر جلب توجه علاقمندان تاریخ وفرهنگ به منظور استفاده مطلوب ازآثارنامبرده، نامهای این عزیزان پژوهشگروسروران کاخ تمدن و فرهنگ آریایی رابه اطلاع شما خواننده گرامی پیشکش نمایم:

از دانشمندان تاجیکستانی: استادصدرالدین عینی، بابا جان غفوروف، عدالغنی میرزایف ، جلال اکرامی، احمد عبدالله زاده، عبدالقادر محیی الدینوف، محمد جان شکوری، رستم شکوری، عباس علی، رحیم مسلمانیان، اردمهر، عمر زاده، رحیم ماسوف، حقنظرنظراف، میر بابا میر رحیم، نعمان نعمت اف ودیگران.

دانشمندان ایرانی: استادسعید نفیسی، ملک الشعرای بهار، پرویز ناتل خانلری، علامه محمد محیط طباطبایی، محمد معین، علی اکبر دهخدا، سید محمد دبیر سیاقی، ایرج افشار سیستانی، سید محمد علی سجادی، فریدون جنیدی .

محقیقان اروپایی: ولادیمیر بارتولد، بر تیلیس، برا گینسکی، سیمیانوف، پانتوسف، بودکاف، وود، دی لیاگرد، ماسالوفسکی، یوسنی، کاترمر، نولدکه، هارتمن، امیناکف، روزینفیلد، شیشاف فیلد، ویرا شاگین، کلیم جاتسکی، بریازین، رادلف، کریمسکی، استاباران، آندریف، بابرینسکی، میلر، رستار گویوا، ویشنوسکی، آواسوزی، گراتیچ، زیادانس وسایر تاجیک شناسان تحقیقات درخور توجه نموده اند.

مورخین ودانشمندان افغانستانی: میرغلام محمدغبار، اکادمیسین دکترعبدالاحمدجاوید، میرمحمد صدیق فرهنگ، پروفیسورغلام جیلانی داوری، عبدالغیاث نوبهار، مسکین میهن پرست، دکترجلال الدین صدیقی، پروفیسور سلطانشاه همام ودیگران رساله های را درین خصوص تالیف وبچاپ رسانیده اند.

در تالیفات این دانشمندان گرانمایه دریافتهای در باره تاریخ پیدایش تاجیکها، جغرافیای گسترش آنها در پهنه منطقه آسیای مرکزی، پیوند های نژادی وفرهنگی آنها با سایر اقوام آریایی(ایرانی)، تاریخ دولتداری وفراز وفرودهای تاریخی ایشان بحثهای دلچسپی علمی به عمل آمده است. چنانکه ازین تحقیقات بر می آید مکان بود وباش جغرافیایی تاجیکان به کشور کنونی بنام “تاجیکستان” محدود نمیگردد. این جغرافیا سرزمین دراز دامنیست که در آن تاجیکان بحیث یکی از اقوام قدیم وتمدن ساز آریایی بفاصله های بیشتر از هزار کیلو متر دورتر ازحدود سیاسی تاجیکستان امروزی، از ایران تا قفقاز، افغانستان، آسیای میانه، غرب چین(در ایالت سینکیانگ) وبخشهای از هند وپاکستان واقع شده اند. متاسفانه بر اثر عوامل متعدد فرهنگی ، بشری وسیاسی درین جغرافیای بزرگ تعدادی از آنها هویت اولی خود رااز دست داده اند.

اگر حوادث جهانشول سیاسی منطقه، بمثابه عوامل فرو پاشی، منجربه سقوط نظام خود کامه وتوتالیتر اتحاد شوروی نمی گردید، امروز ما شاهد زوال بیشر فرهنگی وتاریخی تاجیکان درمهد اصلی واولی آنها در کشور های آسیای میانه شوروی سابق میبودیم. با تاسف براثر اصلاحات نامیمون نظام کمونیستی اتحاد شوروی درحذف وایجاد های فرهنگی واتنیکی سکنه آسیای میانه، خود زمینه سازمسخ هویتی وتقسیمات غیر عادلانه ارضی وترویج نفاق ودشمنی بین اقوام این سرزمین فرهنگی گردید، که براساس آن تاجیکان گهواره فرهنگ وتمدن خودرادر بخارا، سمرقند، فرغانه وتعدادی ازشهرهای آباد کرده اجداد خودازدست داده اند. فرزانه گان تاجیکستان این تقسیمات تحمیلی رابه نام “دوره تبر تقسیم” نام نهادند واز آن خاطرات تلخی رابه نسلهای بعد از خود به ارمغان گذاشته اند. این صفحه از تاریخ زندگی مردم آسیای میانه با توجه به حجم متراکم حوادث، مستلزم تحقیقات مستقلانه علمی میباشد.

تاجیکان. دانشمندانی که به مسایل پژوهش اتنوگرافی ، انتروپولوژی، سوسیولوژی وتحلیل تاریخ تاجیکان درمنطقه آسیای مرکزی پرداخته اند، در مورد معنا وتابشهای کلمه “تاجیک” وکاربرد آن در مراحل مختلف زنده گی این قوم بی توجه نبوده، وبا نامهای گوناگونی درهر مرحله ای از تاریخ از ایشان یادکرده اند. هرچند ولادیمیر بارتولد مستشرق شهیر روس گزینش کلمه “تاج” را در ابتدای ترکیب “تاجیک” عربی و زمان آنرا پس از هجوم اعراب به این منطقه خوانده است، اما در منابع ملی وپیرامونی ما توجیهاتی نیز درین خصوص وجود دارد، که “تاجیک” را صورت تحول یافته “تازیک” که لفظ پهلوی بوده است، میدانند. براساس اطلاعات اساطیری” تاز” نام یکی از پسران سیامک فرزند نیز بوده وتازیان از نسل اویند واز بعضی تواریخ نیز چنین معلوم می شود، که “تاز” نامبرده پسر زاده سیامک ابن میشا، ابن کیومرث بوده وپدر اعراب است ونسب تمام عرب به تاز میرسد، چنانکه نسب همه عجم(ایرانیان) به هوشنگ شاه(پسر کیومرث)میرسد.

به گواهی اسناد تاریخی، یکی از طایفه های آریایی بومی آسیای مرکزی “دادیک” نام داشت،که هنوز ۲۵ قرن پیش ازین در همین سرزمین میزیستند. با گذشت زمان با اقوام هم تبار خود: سارتها، خوارزمیها، سغدیهاو مانند اینها آمیزش یافته، تدریجاً نام “تاجیک” رادر ترادف به “دادیک” با اضافه مفاهیم تاجدار وتاجپوش که پس از دوره زردشتیان بدان مشهور گردیدند، به خود گرفته اند. بیشترین پژوهشگران افغانی وایرانی همان اصطلاح “دادیک”های هرودوت را به سلسله واژه های “پارا داتا- پرادادیک وپیشدادی” بی نسبت ندانسته، به اجداد تاجیکان نسبت میدهند، که امروز درپهنه وسیعی از آسیای میانه وافغانستان زنده گی می نمایند. کلمه “دادیک-DODIK ” که به معنی “دادگر” و”عادل” آمده است، مشتمل برمتون فقهی در اوستا بوده است” و “DO-TIK” هم خوانده می شود، که تعبیری بر رود مقدس(آمو) وجغرافیای بدخشان گردیده است. همزمان”داته- داتها” بخش منثور از اوستا بوده وشامل احکامی راجع به رهنمایی مردم درین جهانست وآن مختص به قوانین واحکام وآداب ومعاملات میباشد. (۱ )

هرودوت در کتاب سوم در مورد حوزه مالیاتی کوروش کبیردربخش هفتم از”ساتاگیدیها-SATTAQUE وگنداریها (گنداهاریها)GANDARA-” (اهالی حوزه کابلستان از جنوب سلسله کوههای پاراپامیزوس تا اتک در پوراشاپورا یعنی پشاور وغزنی وبامیان) ومسکونین آن طایفه دادیکهDODIKE وآپاریهOPARYE باهم جمعاً= ۱۷۰ تالان یاد کرده است. ن.خانیکف مستشرق روسی از کاربرد مکرر این اصطلاح نتیجه می گیرد که این واژه مرادف “تاجیکها” درتلفظ چینی میباشد. دانشمند مذکور متکی بر اسناد منابع یونانی مفهوم “دادیکا” ی هرودوت راکه نسبت به مردمان شمال، شرق وجنوب افغانستان امروزی استفاده شده است ،مترادف تاجیکها در تلفظ یونانی میداند.(۲ ) میتوان گفت که نامها وکلمات (دایتیا-دادیک- داتیک دادی- دادیکس-داشی- ته آچی- ته آچژی- تایوچی) صورتهای گوناگون از یک نام بوده اند ،که در مورد تاجیکان به کار گرفته شده اند.

در اوستا نامی وجود دارد که، آن نام دائیتا- daitea است. دائیتا(آمو دریا) نام رود مقدسی در ایرانویچ به شمار می رود که به احتمال قریب به یقین با واژه “تات” و”تاجیک” همریشه است .( ۳) همین مطلب را منابع دیگر نیز تکرار میکنند: تاتها وتاجیکان همانگونه که زبان وتبار شان نشان میدهد، آریایی وایرانی تبار هستند. نام آنها به احتمال بسیار قوی از نام “دائیتی” رود مقدس ایرانویچ اقتباس شده، اما وجوه اشتقاق دیگری در زبان اوستایی-فارسی کهن- سکایی نیز متصور است.کاربرد این واژه در زبان چینی از تاثیر زبانهای ایرانی در چین حکایت میکند. وکاربرد واژه های همانند تاتار- تازی- تای(تایلند) در همسایگی اقوام آریایی نشانه روابط نزدیک فرهنگی میان این اقوام می باشد.( ۴)

براساس تحقیقات پروفیسور عبدالاحد جاوید “در سال ۱۲۲ پیش ازمیلاد سخن در باره حکمرانی خاندان “تاجی” ها میرود. به قول هرودوت این دولت در ردیف دولتهای مصر وبابل قرار داشت. هرودوت از قومی به نام “دادیکها” یاد میکند که عده ای این واژه را شکل قدیم واژه “تاجیک” میدانند. به قول استاد جاوید “تاجیکان نسل برخاسته ازمیان تحولات اتنیکی اقوام آریایی مثل سکاها، یوئه جیها(تایو- یجیها)، سغدیها، تخاریها، وکوشانیها می باشند.” کلمه “تاجیک” در کتیبه های فارسی باستان ومتون اوستایی با همین صورت(تاجیک)نیامده است. در زبان پهلوی ساسانی پارسیک یا فارسی مبنای کلمه تاجیک در مورد عرب یا عربهای ایرانی شده وعربهایی که دین زردشت راپذیرفته بودند، به کار رفته است.(۵ )

آثار فعالیت تجاری وفرهنگی سغدیان(به مثابه یکی از اجدادتاجیکان) فقط از زمان پیدایش پادشاهی دولتی که اصطلاحاً” هندوسکایّی” نامیده می شود ودر قرن دوم پیش از میلاد توسط تخاریان یا کوشانیان،که از مشرق آمده بودند(به احتمال قوی اینان قومی بودند ایرانی تبار)- تاسیس شده بود، آغاز می گردد. اینان(تخاریها) پادشاهی یونانی باختری را نابود ساختند.( ۶) در زبان سکایی نامtargitos به روایت هرودوت بازگو شده که ریشه آنtargit است. این ریشه نیز می تواند با دگرگونی اندکی به “تاجیک” یا “تاگیت” بدل شود.تارژیت جد بزرگ سکاییان بوده است که تاجیکان از تبار آنها به شمار می آیند.(۷ )

حاج زین العابدین شیروانی در “بستان السیاحه” می نویسد که “ذکر تاجیک- نام طایفه ایست. بعضی گویند از نسل “یافث” بن “نوحند” وجمعی گفته اند از تخمه سام نوحند وفرقه ای برآن رفته اند که تاجیک مقابل ترک است، یعنی فارسی زبان.”(۸ ) در قرنهای۶-۷ پیش از میلاد دولت باختر تمام منطقه شمالی افغانستان امروزه، قسمت جنوبی ومرکزی تاجیکستان وجنوب اوزبکستان کنونی را فراگرفته بود، زمینه رشد سنتهای دولتداری آریایی فراهم میگردید. این دولتها اگر از لحاظ نهاد، نحوه اداره کردن نسبتاًعادی تر باشند هم، سنت ثابت وپیشرفته دولتداری کیانی راپذیرفته، به رشد ونموی تمدن آریایی در منطقه آسیای مرکزی مساعدت نمودند.(۹ ) چنانکه ازآثار چینی معلوم می گردد، چانک کین سفیر چین که در سال۱۲۸ ق.م. به بلخ ودره آمو یعنی بدخشان زیستگاه تاجیکان سفر نمود، آنجا را “شاهیا”(تاهیا) نامیده است.

استاد م.طبا طبایی از لحاظ زبان شناسی وجود دوصورت “تاه” و”توه” یا “تاخ” و”توخ” در شکل چینی کلمه “تخارستان”را با اختلاف ضبط اسم “تخارستان” و”طخارستان” بفتح یا ضم حرف اول کلمه توجیه میکند. امکان قلب وتبدیل حرفها به “تا” و”سین” و”ژی” و”شین” و”جیم” و”خا” وهمچنین قلب “دال” و”تا” و”را” و”لام” و”چی” و”جیم” به یکدیگر زمینه وسیعی برای استقاق “تات” و”تاژ” و”تاز” و”تاج” و”تاش” و”تاخ” از تاه(در شکل گیری نام تاجیک) فراهم می آورد که کلمه تخ وتاخ در جزء اصلی از نام تخارستان(گهواره تشکل قوم “تخار”واز پیشگامان قومی تاجیکان)سرچشمه وریشه اصلی “تاهیا” و”توهولو” و”توخلو”و”ته آچژی”در زبان چینی وزمینه پدید آمدن “تات” و”تاژیک” و”تاجیک”رادرنام ترکی ازان وتاش وشاش وچاچ در شهر های تاشکورکان(تاشقرغان) وتاشکند(تاجکند)( ۱۰) بعید نیست که در میان تاخها و”تخار” ها که ساکنان اصلی بدخشان (تخارستان) در پیرامون حوزه علیای رود سیحون وجیحون ویکی از قدیمترین دسته های آریایی بودند که پیشاپیش سغدیها وخوارزمیها از ساحل شرقی دریای خزر به سوی بلندیهای هندوکش وپامیر، تا مرز غربی قلمرو حکومت چین پیش رفته وتخارستان را به وجود آورده اند.(۱۱ ) وبا قبایل “داخ” که با نام “به- داخ- شان” بی رابطه نمیباشد، منشای هم پیوندی دارد. باید بدین نکته توجه داشت که صورتهای مختلف تات وتاجیک وتاژیک برای تسمیه سکنه منطقه مرزی فاصل میان ایران وچین مانند “تاهی” و”توخی” و”تاشی”که چینی ها در باره همان مردم در روزگار پیش از اسلام وپس از آن به کار میبرده اند، همگی اختلاف لهجه ناشی از کیفیت زبان مردم منطقه در تکلم وتلفظ نام خودشان بوده، که این اختلافهارادر گوش چینیها وسپس ترکهابه منطقه آشنا ساخته وچنین صورتهای مختلف را پدید آورده اند، که همگی در پیرامون “تاخ” و”تخار” و”تخور” دور می زده اند.

بنا بر پژوهشهای برنشتام، درنیمه هزاره یکم پیش از میلاد مسیح واژه(تاژی) در تخارستان کاربرد داشته است، وچینیان در سالهای(۹۴- ۹۵ هجری۶۹۴) ساکنان تخارستان را “داشی” می نامیدند، که مقصد شان همین “تاجیک” امروز است. درین منابع (قسمی که ملاحظه می شود) بعضاً با نام “تا- یویجیها” یا “دا- یویجیها”یاد شده اند. تاریخ شناسان بایدبا نام قبیله “تا- یویجی” توجه ظاهر نموده، ارتباط آنرابا جنبه های اتنیکی پیدایش نیاکان “تاجیکان” واصطلاح تاجیک مورد تدقیق قرار بدهند.( ۱۲)

مرحوم غباردرین مورد مینویسد:” قسمت اعظم تاجیکهای امروزه در چترال وبدخشانات، که از همان عصر قدیم یادگار مانده اند، به کلی تایید اقوال هرودوت وبیلیووغیره را مینماید، ومعلوم میشودکه مسکن تاریخی شعبه دادیکای قدیمی پختانه همان صفحات شرق وشمال افغانستان بوده واز آنجا به مرور زمان در سایر سرحدات داخله وخارجه افغانستان مهاجرت اختیار کرده اند، که تا امروز در افغانستان وماورا النهر وفارس به نامهای “تاجیک” و”دهگان” و”دهوار” یاد می شدند”.( ۱۴) بااینکه کاربرد اصطلاح “شعبه دادیکای پختانه”! سابقه تاریخی ندارد، هدف ازاین تلقی مرحوم غبار نیز دقیقاً وضاحت ندارد. همچو اصطلاحی در آثار سایر محقیقان آسیایی واروپایی دیده نشده است. پروفیسور حقنظر نظروف عقیده دارد که، “اگرچه تاجیکها وپشتونها هردو ازیک اصل وریشه آریایی منشاء میگیرند، لیکن تاجیکها رادر زیر کلمه “دادیکای پختانه بیکی از شعبه های پشتونها به قلم دادن م.غبارودیگر مولفان افغان وبه صفت وطن اصلی همه آنها معرفی کردن قطار کوههای سلیمان خود یک دلیل ساخته وبافته افکارپشتونگرایانه میباشد”.( ۱۵)

پروفیسور یوسف شاه یعقوب اف با توسل به نظرات دانشمندان روس مانند ن. خانیکف،آ. شیشف ودیگران ریشه پیدایش کلمات “تاج”، “تاجداری”، “تاجوری” را که در مورد پیروان آیین زردشتی استفاده می شده است، تحقیق نموده است وکاربرد این اصطلاح را از زمان ساسانیان مقدمتر می داند.

اجداد مردم بدخشان که با زبان “آری”(تخاری- باختری) پارسی قدیم وبعد تر پارسی میانه وسپس با لحن شیوای فارسی دری صحبت می کرده اند، این ودیعه تاریخی رابا مجموعه ای از دست آوردهای فرهنگی دیگر به نسلهای امروز وفردای شان به میراث گذاشته اند. دره های زیبا منظر ونج، یزغلام، روشان، برتنگ، اشکاشم، شغنان، واخان، کران ومنجان و( ۱۶) یمگان ، جرم، بهارک، وردوج، سر غیلان ، زردیو، درواز، راغ، کشم، ورسج، فرخار، شهربزرگ، رستاق، چاه آب، خوست، اندراب، بغلان، کهندیژ پنجشیر،کابلستان تا دور دستهای باختر از مناطق قدیمی زیست تاجیکان وپناهگاه اندیشمندان این سرزمین بوده است.

محلات زیست تاجیکان. هر چند تاجیکهای افغانستان(خراسان) از نظر وابستگی وپیوستگی به گروه نژادی خاص ،تشکل خلقی منظم داشته، اما آنهارا از نظر محل زندگی وسکونت می توان زیر عنوانهای ذیل مطالعه کرد:

الف- تاجیکهای شهر نشین یا اسکان یافته یا مقیمی که در شهر های بزرگی چون هرات ،کابل، بدخشان، بلخ ونظایر آن زندگی می کنند، ودر ردیف تاجیکهای قدیم سغد وخوارزم، سمرقند وبخارا وهمچنین طوایف گوناگون فارسی زبان ایران قرار می گیرند.

ب- تاجیکهای ده نشین که در دره ها ووادی های سرسبز افغانستان عمر به سر می برند. مانند ساکنان دره پنجشیر، دره شکاری، بامیان وغرشستان، ایماق چهار گانه(فیروز کوهی، جمشیدی، تیموری وتایمنی) پشه ای های لغمان وکنرو آرموریهای لوگر وکانی گرم وچهار ایماق که از قوم غور وتاجیکند وبا وجود نژاد وزبان آریایی به کلمه ایماق، اما در اصل اویماق معروفند.

ج- تاجیکان ساکنان در بین قوم های ترکی زبان وپشتو زبان وامثال آنها ، مانند مردم شهر قندوز وتالقان، گردیز وجلال آباد. ساکنان لقمان را از قدیم تاجیک خوانده ونوشته اند. چنانکه یک سیاح به اسم “لیچ” مینویسد: لقمان جزو ولایت کابل است. سکنه لقمان تاجیک یا فارسی دان هستند.

د- تاجیکهای کوهستانی یا کوه نشین که در دامنه های هندوکش وپامیر زندگی می کنند. گایگر دانشمند آلمانی که علم ایران شناسی وبه ویژه شاخه زبانهای ایرانی، بسیاری ازیافته ها ونو آوریها مدیون تحقیقات اوست، درمورد کلمه “غلچه” (تاجیکان کوه نشین)به معنی نام ساکنان دره پامیر اشاره می کند،که به هردو گویش سخن می گویند. اینها برخلاف تصنیفهایی که بعضی از نگارشگران از ایشان قوم وملت دیگری غیرازتاجیک ساخته اند، گله گذار هستند. یکی از روشنفکران پامیری چنین زبان شکوه گشوده است: در چند سال اخیر گروهی پیدا شدند که تاریخ تاجیکان بدخشان(پامیریها)را که مثل آفتاب روشن وپرتو افشان است، با دست تباه خویش پوشانیدند. آنها فراموش کرده اند که آفتاب را نه، بلکه چشمان خودرا بر روشنایی میبندند. اینها عقیده براین دارند که روشانیها، شغنانیها، یزغلامیها، دینیهاو وخیها تاجیک نیستند.( ۱۷) نویسنده متن، کسانیرا مجری این کار میداند که خود به زبانهای مادری شان صحبت کرده نمیتوانند ودر زبانهای روسی ودیگر منحل شده اند. در دوره حاکمیت شوروی چینین اشخاصی در میان ملتهای مسلمان آسیایی کم نبودند.

تاجیکان کوهستانی از کوههای پاروپامیزاد(هندوکش)غربی تاپامیر وغرب چین امتداد دارد( ۱۸) منطقه زیست تاجیکهای سرمشکان(دیهه های جهان قلعه در جنوب غورات) ممکنست وسعت جنوب غربی ترین ساحت زیست تاجیکهای کوهستانی را تشکیل دهد.(۱۹) ما میدانیم که در مناطق وسطای بامیان وغور گروهی از تاجیکان زندگی می کنند، به علاوه نام قوم فرعی تاجیک هنوز در بین تایمنیها وهزاره ها ظاهر می گردد، وهمین موضوع موجودیت قوم تاجیک پنهان شده یا تاجیک شده را نشان میدهد. با وجود آن مردم بومی ایرانی در نژاد اکثریت “ایماقها” و”هزاره ها” جذب شده اند.

شهرهای سمرقند، بخارا، بلخ، بدخشان، خجند، کابل، هرات، مشهد ونیشاپور از اماکن اولی زیست تاجیکان میباشند. مناطق تاجیک نشین دوباره در منطقه بامیان شروع می شود واز پنجشیر تاکوهستان های بدخشان توسعه پیدا می کند. در مناطق پنجشیر وقصبات بالایی رودخانه قندوز وکوکچه هم اکنون مردمان غیر تاجیک زندگی می کنند. در آنجا تعدادی قرای هزاره های سنی مذهب موجود می باشد.( ۲۰) در قراءوقصبات در طول کوکچه تافیض آباد ومخصوصاً در منطقه کشم کروهی مشهور به مغول زندگی میکنند.گفته می شود تاجیکها(غرچه ها) در قرای مرتفع تر پشت کوه زندگی می کنند. منطقه ارگو بین کشم وفیض آباد وقرای پر جمعیت برلاس، قچی، دهن دره، اناردره، کُزر، سَمتی دردوطرف دریای کوکچه عمدتاً ترک نشین هستند. در منطقه شرق فیض آباد ارتفاعات بیشتر می شود، که در آن نواحی تاجیکان بیشتربه سر میبرند. بنابرین زمینهای نسبتاً حاصلخیز در طول دو رودخانه بسیار بزرگ بدخشان(قندوز وکوکچه) به وسیله مردمان مختلف ترک وهزاره فراگرفته شده است.( ۲۱) وحال آنکه تاجیکها در ارتفاعات ودر کوها پیدا می شوند ومفهوم “غرچه- کوه نشین” رابخوبی تمثیل می نمایند.

بیلیو در مورد تاجیکان افغانستان تاکید نموده است که “آنها قسمت عمده وعده زیادی از ساکنان افغانستان راتشکیل می دهند. تاجیکان در ناحیه بزرگی در افغانستان که از هرات تاخیبر واز قندهار تاسیحون کاشغر ممتد است، سکنی دارند وکلمه تاجیک درین ایام به طورکلی به همه مردم دری زبان افغانستان اطلاق میشود”.( ۲۲) استاد جاوید در یک مقاله موجز تحت عنوان “سخنی چند در باره تاجیکها” سهم تاجیکان را درتاریخ وفرهنگ افغانستان توضیح داده است.

در متون منظوم ومنثور دری هرگاه نام این ملت آریا نژاد در برابر قوم سامی یعنی تازی یا عرب ذکر میگشت، لفظ “دهقان” یا “دهگان” نیز بکار میرفت. مثل تازی ودهقان ومرادشان همان “عرب” و”عجم” بوده. شاید اینهم ازین بابت بوده که لفظ تاجیک را غیراز اصطلاح تازی میدانستند، وچنین نیز بوده است. بدین معنی که لفظ تاجیک یا تاژیک یا تازیک با کلمه تازی بمعنی عرب هیچ ارتباطی ندارد.گویا برای رفع چنین مشکلات ورعایت آهنگ کلمات دهقان را بکار میبرده اند وتازی ودهقان میگفتند، نه تازی وتاجیک.( ۲۳) عمده ترین اثر کار ساز این مقاله آن است که نویسنده مردمان پشه ای، ارموری، چار ایماقها وجمشیدیها را به قوم تاجیک منسوب میداند، وبدینوسیله به بحث ودعاوی دامنه داری درزمینه انتسابهای ذی غرضانه برخی از نگارشگران خاتمه داده است. همزمان استاد جاوید با استفاده ازآثارنگارشگران قبلی در باره این قوم و نقش تاریخی آنها در باروری هنر وفرهنگ خراسان بزرگ را برجسته نموده است. تاجیکان همچون مردمان اصیل زاده ودهگان زاده، آزاده واحرار وصف شده اند. معروفست که برای مردم دهقان، تجار وهنر پیشه ایرانی(تاجیکان وفارسیان) صلح خواهی واصل حیات مسالمت آمیز، عنصر اصلی زند گی آنها در روند حیات به شمار می رفته است وآنها استیلاگری، تجاوز کاری وکنش های بد را زشت ومنفور می دانسته اند. ازین لحاظ در مقابل بادیه نشینان عرب وترک ومغول که باهمین وسیله زند گی می کردند، به عوض مقابله به دره های عمیق وکوهستان های صعب العبور عقب نشینی می کرده اند. شاید گزینش نام غرچه(کوه نشین)به بخشی از تاجیکان برهمین منوال صورت گرفته باشد.

تاجیکان از نظر قیافه وخصایل ملی. مردم تاجیک از منظر شکل وقیافه به خوش سیمایی معروفند. شبیه آذر بایجانیها، قفقازیهاوپالی وستها. با قیافه منظم، صورت دراز بیضوی، بینی بلند، ابروانی مشکی وچشمان غزالی وسیاه دارند.(۲۴ ) تعیین صورت وچهره یک فرد سده های نخست از قبایل آریایی نمایانگر تشابهات آنها با آریاییهای قدیمتر می باشد. محقیقین امور انتروپولوژی چهره مردم کوهستانی بدخشان راچنین ترسیم نموده اند: مردان متوسط القامه واکثر بلند بالا بوده اند. هیکل شان مقاوم باسینه های فراخ وخوش وضع، رنگ پوست بدن شان روشن، چشمان درخشان در مرد وزن، اما رنگ بوروسرخ خرمایی عمومیت داشت. علی العموم شکل جمجمه سرمالیده وکوتاه، صورت بیضی، بینی ودهن وپیشانی حتی اعضا واندامها، ودست وپاهای خوش وضع وظریف بوده اند.( ۲۵) تاجیکها اساساً مردم بسیار زیبا با پیشانیهای بلند، دیدگان تیزونگاههای ژرف ومژگانهای بلند که به چشمان آنها سایه می اندازد، لب بالایی آنها باریک، موی وریش بلند وپر پشت واغلب قهوه ای رنگ وگاهی هم قرمزبوده اند.( ۲۶) اوج فالوی در تاجیکهای کوهستانی نشانه های بیشتر نیاکان را نظر به تاجیکهای شهر نشین میبیند. اودیدگاه خودرا چنین توضیح نموده است: شخصاً عقیده دارم که تفاوت چندانی بین غلچه های کوه نشین وتاجیکهای شهر نشین وجود ندارد. کلیه اختلافات وامتیازاتی که بین آنان وجود دارد، تنها معلول علت کلی است که از عزلت یکی واجتماعی بودن دیگری سرچشمه میگیرد. این مطلب بدان معنی است که تاجیکهای کوه نشین یا غلچه اییها به علت نداشتن ارتباط با طوایف وقبایل دیگرخون پاک وخالص آریایی رادر رگهای خویش حفظ نموده اند. در حالیکه تاجیکهای شهر نشین به علت داشتن ارتباط با قبایل مختلف ومراودات اجتماعی که در نتیجه زندگی آنان با بومیان بوده است، خلوص نژادی وپاکی خون آریایی خودرااز دست داده اند.( ۲۷)

در مورد خصایل انسانی وصفات ذاتی تاجیکان چیز های زیادی گفته اند که خوشبختانه دارای بار معنوی مثبت هستند. مثلاً: دوستی تاجیکان بابرادران دیگر ملیتها قوی تر ومتزلزل ناپذیر تر از دوستیی است که با برادران هم ملیت خود دارند. اگر تاجیکان به قولی یا فعلی یکبار ایمان پیدا کنند دیگر به آسانی عقیده شان در آن مورد تغیر نمی پذیرد. حتی پاداشهای مادی در برابر تغیر عقیده آنان تاثیری ندارد. تاجیکان با تمام ملیت های برادر روابط حسنه داشته وروابط خویشاوندی ومعاملات نیک انسانی برقرار نموده اند، وهرگز در اندیشه تبعیض طلبی وستیزه جویی نبوده اند. از ویژگیهای قابل توجه تاجیکان صمیمیت،گذشت وشکیبایی آنهاست. در میان ایشان تعصبی نسبت به دیگر ملتها وجود ندارد، هرچند خودشان قربانی چنین تعصباتی شده اند. میل به عدالت ومساوات در روحیه اجتماعی تاجیکان ریشه بس عمیق دارد، همبستگی ودلسوزی به انسان سنت والای این مردمست، که از بزرگان خود به میراث برده اند، امادر برابر برتری جویی ونا برابری نارضایتی نشان میدهند ودر راه حصول حق خود پایدارند. نشانه های این گونه اخلاق را آشکارا میتوان در زندگی اقتصادی واجتماعی تاجیکان به چشم دید. در مناطق وسرزمینهای تاجیکان حتی یک فرد ناتوان وتهیدست هم مانند فرد توانگر وثروتمند در رقابتهای خیر وسالم تلاش می کند وهرگز در گوشه عجز وعزلت ویاس نمی نشیند.( ۲۸)

هرچند تا استیلای مغول اهالی اساسی خراسان را تاجیکها تشکیل می دادند وامروز هم قسمت زیادی از اهالی افغانستان شمرده می شوند. با تاسف دریک سده گذشته در افغانستان گویی فرهنگ دشمنی واصالت ستیزی به سیاست رسمی دولتهای افغانستان مبدل شده ودر مورد تاریخ، زبان وفرهنگ این ملیت بزرگ صاحب وطن کار درخور توجه انجام نشده و درمقابل آنها بی مروتیهاوناسپاسی های پیوسته درجریان بوده است. اگرکار رسمی در محافل وجشنواره های مناسبتی به عمل آمده است، خیلی ها وارونه وغیر واقعی بوده است. حیف است که درجامعه ای که فرهنگ هرروز خار وذلیل می گردد، به مردمی که فرهنگمداری جزوی از خصایل انسانی آنها به شمارمی رود به دیده اهمال وحتی مخاصمت نگریسته میشود وزمینه های رشد وپیشرفت آنها به مسایل ارجناک خردورزی ونوعگرایی سد می گردد.

تاجیکها از قدیم در فنون کشاورزی، تجارت، بنیادکاری، تمدن شهر سازی، نویسند گی ودیوان داری تخصص خوب داشتند. ازین رو فاتحان عرب اداره امور مالیات ممالک تابعه رابیشتر به ایشان واگذار می کردند. با اینکه این قوم با مردمان مختلفی به سر برده اند، اما کارگردانی فرهنگی، حسن سلوک، نیات نیکخواهانه و همزیستی با گذشت وتساهل پسندیده آنها موجب گسترش، دوام وبقای زبان وفرهنگ آنها درمیان اقوام همزیست گردیده است. زبان “فارسی– دری- تاجیکی” آنها علی رغم زیانها ومصیبتهای که درطول زمان عمداً بر آن وارد گردیده، اما بازهم با توسن تیز پای خود گردانی با کاروان زمان همقدم وهمرکاب گردیده وچون میراث گرانسنگ همه باشندگان خراسان، از تهلکه های تعصب وتحجر بد بینان عبور نموده است. با توجه به سهم چشمگیر خامه پردازان ونخبگان اقوام برادر اعم از ترک ، پشه ای، نورستانی، بلوچ وپشتون که هر کدام آنها بخش بیشتر ایجادیات خود را به زبان فارسی دری بخشیده اند ، وهمچنان زبان دری علاوه برتاجیکان، یگانه زبان قوم هزاره وبرخی ازواحد های قومی دیگر نیز می باشد، که هزاره ها حدود ۲۰% نفوس کشور را تشکیل میدهند، ودر مجموع زبان فارسی دری، زبان بالفعل حدود۸۰% مردم افغانستان را تشکیل میدهد. میتوان گفت که زبان دری در افغانستان زبان منحصر به تاجیکان نبوده وزبان بین الاقوامی، کارگردانی وآمیزش همه باشند گان افغانستان دردادوستد های تجارتی، تعلیمی وتحصیلی، اداره ودیپلوماسی ومیراث معنوی وفرهنگی همه افغانستانیان،ایرانیان وماوراالنهریان ودریک کلام ره آورد تاریخی وفرهنگی آریاییان فرهنگ پرور میباشد.

نامهای تاجیکان در منابع تاریخی: بر اساس معلوماتهای تاریخی پس از برقراری دین اسلام در سرزمین خراسان وتخارستان پیروان آیین زردشتی تحت فشار قرار گرفته بودند، بنابرین کاربرد نام “تاجیک” که ازپیشگامان دین زردشتی بودند، برای مدتی از استعمال بازماند. به گونه ای که این نام در مورد هویت قومی دولتهای طاهریان، صفاریان وسامانیان که بنیانگذاران آنهاخود تاجیک واز خراسان بودند، نیزاین نام استفاده نشده است. بنابرین به خاطرفراموش نمودن انتساب آنها به دیانت زردشتی و مشخص نمودن مردمان محلات مختلف ازآنها به عوض کلمه “تاجیک” به نام سمت و محل وزبان شان نیز یاد می کرده اند. مثل:خراسانی وفارسیوان، بخارایی، سمرقندی، خجندی، بلخی، تخاری، بدخشانی(بدخشی)کابلی، غزنوی، سیستانی، هراتی، مشهدی، نیشاپوری، شیرازی و…که مقصد اصلی را به مفهوم تاجیکان پارسیگوی افاده میکرده اند.

به قول محمد جعفر نرشخی در سلطنت بخاراکه مهد تمدن وفرهنگ تاجیکها وپایتخت دولت معظم سامانیان تاجیک تبار بود، باری این کلمه به چشم نمیخورد. حالانکه از نامهای سایر اقوام منجمله ترک وترکان زیاد وجود دارند. صرف در کتاب تاریخ بیهقی اثر ابوالفضل بیهقی این نام چند بار درمورد جنگ غزنویان وسلجوقیان به ملاحظه میرسد.

خانیکوف ضمن اینکه نام تاجیک را از “تاج” ماخوذ میداند، اضافه می کند که پیروان زرتشت “تاج” را مانند صلیب مسیحیان یا عمامه مسلمین علامتی میدانستند که آنان را از پیروان مذاهب دیگر مشخص می کرد ولفظ تاجیک از کلمه تاج که زینت سر است گرفته شده است. اختلاف دینی ورویه سیاسی ، اختلاف زبان ورسم الخط وفرهنگ را به بارآورده بود. ازین روپس از اضمحلال بقایای دولت یفتلی، دیگر دولت مرکزی مقتدر وزبان ادبی واحد تازمانی در خراسان وتخارستان وجود نداشت.

در منابع ادبی وتاریخی نامهای “تاجیک”- “تاجک”، “تازیک”، “تاژیک”، “تژیک” باین قوم نسبت داده شده اند. ازجمله عده ای از ایران شناسان در “فرهنگ” های جداگانه به مقایسه ومقارنه این نام پرداخته اند، مثل: غیاث اللغات، منتخب اللغات، سراج اللغات، برهان قاطع، لطایف اللغات، ناظم الاطبا، انجمن آراء، اًنندراج، فرهنگ فارسی معین، لغت نامه علی اکبر دهخداو… درین میان اغلب نویسنده گان متکی به اسناد وشواهد تاریخی این عقیده را تایید نموده اند که: تاجیک قوم غیر عرب وغیر ترک را گویند وایشان از نژاد خالص ایرانی اند. بر پایه همین دریافت ، به نظر برخی از پژوهشگران “کلمه تاجیک که در متون قدیمی بصورت “تاژیک” و”تازیک” نیز بکار رفته است، از نام قبیله “طی” قبایل عرب گرفته شده واز ابتدا نیز به همان معنی تازی وعرب مورد نظر بوده است”. ( ۲۹) برخی از قاموس اللغاتها دراین خصوص نظرات متضاد وغیر واقعی رادرخصوص ترک بودن یا عرب بودن تاجیکها مطرح کرده اند، که این گفته مورد تایید دانشمندان و تاجیک شناسان قرار نگرفته ومابا ذکر این واقعیت تاریخی ازخامه ابو جعفر نرشخی بسنده می کنیم که نوشته است:”وقتی که قتیبه ابن مسلم در بخارا مسجد جامع بنا کرد، مردم محلی راکه تاجیک بودند وادار کرد که روزها جمع شوند ونماز گزارند، اما مردم بخاراکه تازه اسلام را قبول کرده بودند، زیر زبان شان به زبان عربی، که بیگانه بود، نگشت. قتیبه رخصت داد که مردم بخارا در نماز ترجمه فارسی سوره های “قرآن کریم” راخوانند”. پس این چگونه عربیست که به زبان خود که زبان اسلام وقرآنست، نماز ومناسک دینی را به جا آورده نمیتواند؟ معلومست که فتح بخارا در سال۹۴ هجری به وقوع پیوست، ودر آن وقت بخارا به تمام معنی مرکز مدنیت، فرهنگ واقتدار سیاسی تاجیکها بود.

کلمه “تجیک” در زبان ترکی به معنی “ایرانیان” وبه صورت عنوان ونام قوم ایرانی درآمده است. محمود کاشغری که خود از شمار نویسند گان ترک است، مفهوم کلمه “تجیک” را همان “ایرانی- الفارسی” می داند. در :کوتاد گوبیلیک” که مربوط به همان زمانست، “تجیکان” به معنی ایرانیان آمده که از اعراب متمایز می باشند. خود ایرانیان نیز برای اینکه خویش رادر مقابل امرای ترک تفاوتی قایل شده باشند، خویشتن را “تازیک”(تاجیک) میخواندند( ۳۰) مغولها وترکهای قدیمی، حرف “ج” را نمیتوانستند درست افاده نمایند، ودر گپ زدن “ج” را به جای “ز” استفاده می کردند. بنا براین وقتیکه آنها با تاجیکان رابطه پیدا کردند، این نام را یاد گرفتند، آنگاه به جای “تاجیک”، “تازیک” یا اینکه بی مد زیرین “تازک” گفتند.( ۳۱)

در عصر اسلامی با اصطلاح دیگری بر می خوریم که یکی دیگر از نامهای تاجیکان کوه نشین به نام “غرچه یا غلچه” بوده است. ترکیب صوتی این واژه قدمت وریشه کهن آنرا م رساند، مثل “غر” در زبان اوستایی به معنی “کوه” و”غرچه” یا “غلچه” به معنی “کوهستانی وکوه نشین” و”غرچ” یا “غرچستان” به معنی “ناحیه کوهستانی”. ناحیه بخشهای علیای مرغاب(مرو) که پیش از آغاز قرن یازدهم م.(پنجم هجری) شاهزاده نشین علیحده ای را تشکیل می دادند که “غرچستان” نامیده می شدند. محقق انگلیسی شائربیش از همه اصطلاح “غرچه” را به کار برده ومی گوید که ساکنان کولاب، مسچاه، پامیر، قراتگین ، درواز، روشان، شغنان، واخان، بدخشان وزیباک با سنگلیچ ومنجن(منجان) وغیره را همسایگان ترک ایشان “غلچه” می نامیدند. در مجموعه مطالبی که در فقه اللغه ایرانی به زبان المانی انتشار یافته، مقاله ای به قلم و.گیگر دیده می شود،که نویسنده کلمه “غلچه” را نام وعنوان مشترک ساکنان ایرانی دره پامیربدخشان که به هردو گویش سخن می گویند، می داند. درواز وکولاب وقراتگین وبدخشان از ناحیه اخیر الذکر مستثناء گردیده اند، زیرا که مردم این نقاط به همان زبان تاجیکی(فارسی) که در جلگه ها متداول است ، سخن می گویند. در نظر برخی از کوه نشینان “غرچه” مفهوم اسلام آوردن و یا پذیرش تمدن اسلامی با کلمه “تاجیک” ملازمه دارد. س.د. ماسلوفسکی گفته ای دارد که در دروازه شرقی وشغنان وروشان از مردم محلی شنیده است که “ما تازه تاجیک شده ایم” ( ۳۲) اماتذکر نداده است که ایشان قبلاً چه(کی) بوده اند.

در پایان قرن دهم میلادی(ششم هجری)بار دیگر تفوق سیاسی- واین باربه طور قطع وغایی به ترکان انتقال یافت وایشان برای ایرانیانی که به زیر فرمان درآمده بودند،گذشته از کلمه “تاجیک” واژه “تات” راهم استعمال می کردند. دراین مورد کمتر غیر ترکان وبیشتر مردم واجد فرهنگ و اسکان یافته مد نظر بوده است. اینان نه تنها ایرانیان، بلکه ایغوران را نیز “تات” میخواندند، اما در ترکستان ایرانیان هرگز خودرا “تات” نمی خواندند و “تاجیک” می گفتند.(۳۳ ) کلمه “سرت” در آغاز به زبان ترکی نام هجوی برای تاجیکان بوده وبه معنی سوداگر وبازرگان به کار می رفته است، وبعدها به جای نام قوم ایرانی استعمال شده است. به باور بعضی از منابع در قدیم طایفه مغول را “سارت” می گفتند. به جهت اینکه در اسامی بلاد قدیم کلمه شبیه به سارت بسیار بوده، حتی خود رود سیحون(سیر دریا)را “باکسارت” می نامیدند که بسیار شبیه به کلمه سارت است. برعکس نام “تجیک” از طرف تاتار وارمنیهای سواحل رود ولگا به مفهوم تحقیربا عین معنی “سوداگر” به کار میرفته است.

در یکی از منابع اصلی فتح قازان به دست روسها در سال۱۵۵۲ (گزارش کنیاز کوربسکی) گفته شده است، که “قلعه قازان” را خندق “تزیکان” احاطه کرده(خندق “تزیسکی” یا “تشیسکی”) است، وضمناً کلمه “تزیک” را سوداگر معنی کرده اند.( ۳۴)

جغرافی دان یونان باستان بطلیموس در “جغرافیا” آورده است که در کنار “یکسارت”- (سیردریا) قومی به نام “یکسارت” ها زندگی می کنند، واما مردم نام خود ورود شان را “سارت” نگهداشتند. عبدالغازی(۱۱م. /۴ه.) تاجیکان خوارزم را “سارت” وتاجیکان بخارارا “تاجیک” نامیده است. مغولان غیر خود را تازیک می گفتند. ساکنان آسیای مرکزی در آغاز این نام را در برابر مسلمانان به کار برده اند. همین که ترکان ظاهر شدند، این کلمه را در باره آریاییان یعنی طایفه ای که ترک نبوده اند، استعمال می کرده اند، ودر افغانستان کنونی به کسانی که پشتون، هزاره وترک نیستند “تاجیک” می گویند.

انتشار لفظ تاجیک را دانشمندی این طور تذکر داده است: در سمت مشرق، یعنی خراسان بساط حکومت سامانی به دست ترکان برچیده شد. الپتگین ودامادش سبکتگین بخصوص سلطان محمود که مرکزش غزنین بود، وبه این سبب سلسله او غزنویان نامیده می شود، جای ایشان راگرفتند وازین دوره ایرانیان فارسی زبان به لفظ تاژیک خوانده شده اند.(۳۵ ) این گونه تنوع افکار وبینش های متفاوت وگاهی هم متضاد که توسط مورخین وزبان شناسان قدیم ومعاصر در نامهای تاریخی قوم تاجیک وجود دارد به آسانی گرهی ازین پیچید گیها گشوده نمی شود، وکاربرد این نامها که گاهی از سوی ترکان به تاجیکان، وزمانی به تازیان واعراب وبرعکس استفاده شده اند بر ابهام وپیچیدگی آن می افزاید. بالاخره لزوم دارد تا گفته استاد تورسن زاده را درزمینه باور کنیم که، نام “تاجیک” از آغاز پیدایشش نسبت به تمام پارسی گویان عجم به کار رفته است.(۳۶)

بااین حال دیده می شود که تاجیکان در پویه تاریخ با نظر داشت محلات زیست، ارتباطات نزدیک با اقوام همسایه، منسوبیت دین ومذهب، سیرمراحل تاریخی وسایر عوامل به نامهای گوناگونی یاد شده اند. ما با فهم نقطه نظرهای دانشمندان ومنابع مختلف تاریخی وادبی جهان و با استفاده از نتیجه گیری مبسوط استاد دکتر جاوید این مبحث را فرجام میبخشیم. “در صفحات تاریخ وادب ما ملیت تاجیک در مناطق ودوره های مختلف به نامهای زیر یاد شده اند، که هرکدام به جای خود دارای توضیح وتفسیر است: تاژیک، تازیک، تژیک، تات، (در ترکی ایرانیان وزبان فارسی است که با کلمه تاجیک ارتباط دارد) ابناءالاحرار، بنی احرار، احرار وابنای آزاده، آزاد زادگان، آزاد نژاد، دهقان، دهگان، غلچه، دهوار، فارسیوان، سرت یا سارت(به معنی سوداگرکه از جانب ترکها گفته شده است).

در عرصه فرهنگ وسیاست. یکی ازمهمترین پیامدهای ورود اسلام به این سرزمین، شکل گیری تدریجی وحدت دینی بود، که در نتیجه آن وحدت رسم الخط نوشتاری و فرهنگ اسلامی را به دنبال داشت. از همان آغازپیروزی دین اسلام نقش تاجیکان خراسان وماوراالنهر درتشکل وغنامندی این فرهنگ بسیار برجسته بوده است. ازین رو برای ما مطالعه مفصل ورود اسلام و شکل گیری مذاهب مختلف وعقاید دینی در قلمرو تخارستان حایز اهمیت ویژه ایست.

پس از آنکه تاجیکان پس از سالها فشاربه خاطر هویت دینی(زردشتیه) وتاریخی شان، خود توانمندی سیاسی ونظامی را در بر اندازی خلافت بغداد وبه قدرت رسانیدن عباسیان وتاسیس دولتهای ملی دریافتند، کاربرد نام “تاجیک”ًاز سر گرفته شد، منتهی باحذر از منسوبیت تاجیکان به زردشتیه، وبه عوض کلمه تاجیک اصطلاح فارسیوان- فارسی زبانان ویا خراسانیان. به ایرانیان وخراسانیان مسلمان شده بیشترکلمه(فارسی یا فارسیوان) اطلاق میگردید. کاربرد این اصطلاحات از سوی خلافت اسلامی به مردمی صورت می گرفت که علاوه بر راه اندازی تغییرات در تعویض قدرت خلافت از اموی ها به عباسی ها، حضور پر قدرت فکری و فرهنگی درنزد خلفای اسلامی مثل خانواده های برمکیان بلخ وآل سهل مروزی وچهره های منفرد علمی واجتماعی داشتند. اهمیت این گفته از خطابه خلیفه منصور عباسی پیداست که دریکی از خطابیه های خود به مردم کوفه گفته بود:”ای اهل کوفه! به خدا ما مغلوب ومظلوم واز حق خویش محروم بودیم، تاآنکه خدا خراسانیان راآماده کارزار نمود، آنها حق مارا زنده وراه مارا هموار وچراغ دولت مارا روشن کردندوآنچه را شما انتظار داشتید، ایشان برای ما میسر گردانیده، وخلیفه از بنی هاشم به دلخواه شما مقرر کردند. خراسانیان شمارا رو سفید ودربرابرشامیها فاتح وغالب ساخته اند.”(۳۷) نقش تاجیکان نه تنها در براندازی امویان از خلافت اسلامی وبه اریکه نشانیدن عباسیان خلاصه می شود، بلکه عده ای از وزراء وارباب سیاست تاجیک تبار بخصوص ازخانواده برمکیان بلخ که از برمک پدر این خانواده دربلخ در آتشکده نوبهار خدمت می کرد، تاپسرش خالد که در قیام ابو مسلم خراسانی نقش فعالی داشت، ودر دربار خلیفه منصور عباسی در ساختمان شهر بغداد اشتراک مثمری نمود. اولاد خالد هر یک یسا

بن خالد، فیض بن یساوجعفر بن یسا به حیث وزیران دربار خلافت واشخاص مهم در اداره حکومات امارت اسلامی وخراسان بوده اند.

در زمان خلیفه هارون الرشید یسا وپسران او از عربستان تاترکستان را اداره می کردند. عاقبت هارون الرشید به نفوذ اینان در مملکت رشک برد، تعصب ملیش جوش زده وترسید، که عجب نیست اینها کار ابو مسلم خراسانی را ادامه داده، باز یکبار دیگرخاندان خلافت را عوض کرده از عباسیان به علویان برگردانند. در نتیجه ایران، خراسان وماوراالنهر رااز عربها تماماً پاک کنند. باهمین تشویش وملاحظه، به بهانه یک مسئله خانواد گی در سال ۱۸۷ هجری(۸۰۳ )میلادی همه برمکیان راکشته ومال وملک شان را مصادره نمود. برای کشته شدن برمکیان تمام مملکت ماتم گرفت، وشاعران ونویسندهگان مرثیه ها سرودندوسوگنامه ها نوشتند. برای خاموش کردن این تظاهرات عمومی، هارون الرشید یک شاعر را کشت وچند نفر شاعر ونزدیکان برمکیان را جزای سخت داد.(۳۸ ) برخوردهای نا هنجاروناسپاسی خلافت نسبت به فداکاری شخصیتها وخانواده های معرفت پرور خراسان منجر به بروز بی اعتمادی آنها نسبت به دستگاه خلافت گردید، و به قیامها وخیزشهای ملی انجامید که در نتیجه موجب شکل گیری دولتهای ملی فارس وتاجیک مثل طاهریان ، صفاریان وسامانیان در پهنه ایران، خراسان وماوراالنهر گردید.

هرچند دولت ملی سامانیان در سال۳۷۸ هجری(۹۹۹ )م.به وسیله ایلخانیان ترک تباردر بخاراپایان یافت وتاجیکان اقتدارمستقل سیاسی خود را از دست دادند، اما در تمام مدت پس از آن دانشمندان وسیاستمداران بزرگی درمقام رجال دوم به حیث وزیر ودبیربرای استحکام دولت وآبادی مملکت ورشد فرهنگ و زبان فارسی دری وگسترش آن درپهنه آسیای مرکزی از دربار خلافت عثمانی تادربار دهلی خدمت نموده اند، که قرار ذیل اند: خانواده برمکیان بلخی، خانواده آل سهل مروزی در دستگاه خلافت بغداد. خواجه ابو نصر مشکان دبیر سلطنت غزنویان، خواجه نظام الملک توسی وزیر اعظم دوره سلجوقیان، خانواده جوینی درعهد حکومت مغول، بخصوص خواجه شمس الدین محمد جوینی مرد صاحب دیوان وبرادرش عطاء ملک جوینی مولف “تاریخ جهانگشای جوینی”. وغیره زمانیکه به تاریخ مینگریم، درمیابیم که بعد از سقوط دولت سامانیان در بخارا حاکمیت سیاسی خراسان وماوراالنهر عمدتاً به دست ترکها افتاد وبرای رونق ادبی زبانهای ازبکی وترکی امکانات فراوانی فراهم آمد. اما خود ترکان ازین امکانات نتوانستند دررشد وانکشاف زبان خویش استفاده دلخواهی کنند.

درین دوره بعضی ازفارسی گویان ترک تباراز فرمان سلطان حسین بایقراء میل به زبان فارسی دری داشتند. چنانچه علیشیر نوایی بزرگترین سر قافله زبان ازبکی مینویسد: “طرفه تر اینست که بر خلاف چنین ترغیب وتلقین واحساس وتحسین پادشاه سخندان، قاعده متابعت وموافقت را فراموش کرده وجاده نافرمانی وذلالت را پیش گرفته بسیارشان، بلکه همه شان به فارسی مایل شدند. “( ۳۹) اینکه محمد علی شاعر ازبک میگوید: “سنتها ورسمها، نیرو وجاذبه خاصی دارند وحتی خلل ناپذیرند. دراثر همین سنتها بود که تاثیر زبان فارسی- تاجیکی در ترکستان تا عصر۲۰ تغیر نکرد” خود ناشی ازیک ولوله احساساتی بوده وریشه ای درسرعت زبان فارسی وکندی ادبیات ترکی ندارد. در حالیکه خیلی از حلقات قوم گرا درماوراالنهر مثل مرزبندیهای سیاسی اتحاد شوروی، تصرفاتی درحوزه زبان وادبیات وشخصیتهای برجسته علمی وادبی نیز نموده، از رودکی تا ابن سینا ومولوی راترک مینامند. در صورتی که ایشان ترک بودند، پس چراآثار خود را به زبان ترکی ایجاد نکرده اند. مولوی جلال الدین که هرگزبه این انتسابها باور نداشته است، به این عده میگوید:

تو ماه ترکی ومن اگر ترک نیستم دانم من آنقدر که به ترکیست، آب، “سو”

بالاخره اینکه چرا زبانها وادبیات اقوام برادر دراین پهنه آسیا پیش رفته یابرعکس نتوانسته اند جایگاه زبان فارسی را احراز نماید، انصافاً نباید زبان وادبیات فارسی دری را مجرم دانست. شاید سبب اصلی روی نیاوردن ادیبان این زبانها در چگونگی سنتها ی زبانی یا معیارهای نفوذ و پذیرش اجتماعی آنها نهفته باشد.

جالب خواهد بود تا این سروده خواجه شمس الدین را که به “اباقاآن” پسر هلاکو اهداءنموده واز کوششهای فراوان این مردبا تدبیر در راه تربیت شهزاد گان مغولی واداره عادلانه کشور خبر میدهد، بخوانیم:

یا ترا من وفا بیا موزم یا زتو من جفا بیاموزم

یا جفا،یا وفا زهردو یکی یا بیاموز ، یا بیاموزم

نظر به قول مولف “روضه الصفا” باری اباقاآن در مجلس شراب با خواجه شمس الدین نشسته بود، با نوک کارد گوشتی را که مسلمانان نمی خورند(شاید گوشت خوک) را به او تقدیم کرد. او گرفت، بعد از اتمام مجلس به نزدیکان خود گفت که “این تازیک (تاجیک) عجب مرد هوشیاریست، من قصد کرده بودم که اگر آن گوشت را نگیرد، با همان کارد شکمش را چاک کنم.” بالاخره ارغون- پسر ابا قا آن در سال۶۸۳ ه.ش- ۱۲۸۵ م. خواجه شمس الدین محمد را با برادر وپسرش به قتل رسانید.( ۴۰)

پس از سقوط امپراتوری سامانیان که تاجیکان آنرا رهبری می کردند، عمدتاًقدرت سیاسی در خراسان به اختیار ترکها و مغولها قرار گرفته است، اما زبان وفرهنگ اداره، آموزش، تجارت ، لشکرو معاشرتهای اجتماعی آنها همان زبان بومی اکثریت خراسان یعنی فارسی دری بود.این مسئله عامل مهم رشد روند تاریخ وانکشاف اجتماعی می گردید. خلاصه تاجیکان از آغاز تاریخ روابط اجتماعی وفرهنگی خودرا با مردمان همجوار طوری تنظیم کرده اند که در آن روحیه سازگاری، همکاری وتساعد وفعالیتهای سازنده مظهر اندیشه های نیکو کارانه وترقی خواهانه آنها بوده است. به قول دکتر کبیر رنجبر ملت دری زبان(تاجیک)با گذشته تاریخی وتکاملی خود زمینه پیشرفت خلق وقبایل پشتو رافراهم ساخت. وی میافزاید: “در قبایل پشتوی افغانستان امروز تا تهاجم مغولها به افغانستان وهند مناسبات اجتماعی، اقتصادی جامعه های اولیه قبیله ای مسلط بود، در حالیکه ملت های همسایه آنها که عمدتاً دری زبانان(تاجیکها)بوده اند، این مرحله را مدتها قبل پشت سر گذاشته ودر میان آنها شیوه تولید پیشرفته فیودالی حکمفرما بود…و قبایل پشتو از جامعه اولیه بدون عبور از دوران بردگی به نظام فیودالی رسیدند.(۴۱ )

بدین ترتیب خلق تاجیک در قدیم وملت تاجیک در حال حاضر راه دور ودرازی راپیموده است، تا به مرحله ای از رشد وتکامل اجتماعی، تاریخی وملی وفرهنگی خود دست یافته است. تاریخ این ملت کهنسال وبا فرهنگ با زبان وادبیات غنی وگسترده در جهان باستان، با دولتهای کهن از قبیل پیشدادیان، کیانیان، مادها، هخامنشیان، اشکانیان، کوشانیان، ساسانیان، یفتلیان و دولتهای بعد از اسلام چون طاهریان، صفاریان، سامانیان، غزنویان، غوریان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، ملوک کرت هرات ، تیموریان ماورا النهر وهرات، بابریان هند ، صفویان ازبکهای ماورا النهر وافغانستان وحتی دولتهای غلجاییان، درانیان وامثال آن پیوند ناگسستنی دارد. مبارزه مردم تاجیک چه در جهان باستان وچه بعد از هجوم اعراب به سرزمین عجمیان، گبران وپارسها بسیار برازنده بوده وجهت معین اجتماعی داشته است، کار آفرینی فکری و فرهنگی این مردم مقام ایشان رادر نزد سایر ملل گیتی ممتاز وقابل حرمت بار آورده ومیراث فرهنگی آنها درمیان همه ملل جهان بخصوص قلمرو اسلامی مروج روان برادری وهمزیستی مسالمت آمیزبوده است.

پاورقی ها:

۱- مسلمانیان ۱۳۷۶ صص۸۱-۸۲ دیده شود، رحیم مسلمانیان،ص۱۴

۲– پروفیسور حقنظر نظروف،مقام تاجیکان در تاریخ افغانستان،چاپ تهران۱۳۸۲ ،ص۲۰

۳- رک خرده اوستا تفسیر وتالیف ابراهیم پور داود،از انتشارات انجمن زردشتیان ایران بمبئ،ایران لیک بمبئ،ص۴۸

۴- س.م. سجادیه،ص۱۸۲

۵- دکتر جاوید،سخنی چند…ص۱۹۸

۶- ولادیمیر بارتولد،تاجیکان،اندکی تاریخ،ص۴۷

۷- سید محمد علی سجادیه،تاجیکان در میسر تاریخ،ص۱۷۹

۸- میرزا شکورزاده،تاجیکان در مسیر تاریخ

۹- رحمان اف-تاجیکان در آیینه تاریخ،از آریان تا سامان،کتاب ۲ ،ص۴۸

۱۰- گمانی وجود دارد که نام “تاشکند” در اصل “تاجکند” بوده که آن معنی شهر تاجیکان میباشد، براساس فرهنگ ستیزی وهویت زدایی هاییکه در روند تاریخ دامن زده شده است، این نام را به تاشکند،یعنی “شهر سنگی” تبدیل کرده اند. این در حالیست که سنگ وکوه به فرسنگهای طولانی از ین شهر دور واقع شده اند.

۱۱- استاد محمد محیط طبا طبایی،در بار لفظ تاحیک وتات،ص۱۱۲

۱۲- رحمان اف اواز آریان تا سامان،دوشنبه ۲۰۰۲ ،ص۹۵

۱۴- میر غلام محمد غبار،جغرافیای تاریخی افغانستان ،بکوشش فرید بیژند کابل۱۳۶۷

۱۵- ح.نظروف ،مقام تاجیان در تاریخ افغانستان

۱۶- مسکین میهنپرست،تاجیکان بدخشان،ص۲۲۶

۱۷- م.میهنپرست،ص۲۲۸

۱۸- دینکر-کنزبورگ رانقل کرده،ص۱۴

۱۹- یعنی تاجیکها در غرب فراه وجود دارند،با ایکه آنجا دشتهای هموارست،اما تاجیکهای فراه در بخش مردم کوهستانی مطالعه شده اند

۲۰- گوناریارینگ،اقوام ترک در افغانستان،۱۳۳۹ به نقل ازبرهان الدین کشککی

۲۱- پروفیسور سلطانشاه همام،تاجیکها،ص۹۷

۲۲- اقتباس از مقام تاجیکان… ص۲۰

۲۳- پروفیسور عبدالاحمد جاوید،سخنی چند درباره تاجیکها،ص۱۹۵

۲۴- اکادمیسین دکتر ع.جاوید،همان اثر ،ص۱۹۸

۲۵- تمدن ایران خاوری، ص۱۱۶

۲۶- اوستا، ص۲۳۴

۲۷- همان اثر، همان صفحه

۲۸- عبدالغیاث نوبهار، تاجیکان افغانستان،ص۲۲۰

۲۹- دکتر مریم میراحمدی، فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی وقفقاز،چاپ تهران ۱۳۷۲ش ۴ .لازم به تذکر است که هجوم اعراب در قرنهای هفتم هشتم(اول ودوم هجری)ترکیب قومی وقبیله ای ساکنان ایرانی ترکستان را دیگرگون ساخت ویشان را بنام جدیدی موسوم گردانید.در ایران پیش از اسلام وعهد ساسانیان(قرن شوم تا هفتم میلادی)نزدیکتریم قبیله بدوی از لحاظ جغرافیایی به ایران قبیله “طی” بوده که شهر حیره را درمغرب فرات احداث کرده بودند.به طوریکه میدانیم در عهد اسلامی شهر کوفه در نزدیکی حیره پدید آمد) این شهر بعدها تختگاه امارت عربی که تابع ایران بوده گردید.در قرن سوم میلادی یکی از مولفان سریانی که در شهر ادسا(الرها،رها)به تالیف کتب اشتغال داشته کلمه “طی” را مترادف واژه ساراکن،ساراسن بزبانهای اروپایی،وساراکنوی بزبان یونانی در مورد همه بدویان بطور کلی استعمال کرده.از نام قبیله یاد شده،واژه پارسی میانه یا پهلوی(زبان ادبی ومکتوب فارسی زمان پارتیان وساسانیان پهلوی یا[پهلویک] خوانده میشود) ونیز کلمه ارمنی “تاجیک” به معنی عرب پدید آمد.در عهد اسلامی به اشکال متاخیرتر این کلمه یعنی “تازیک” و”تازی” برمیخوریم .از واژه اولی تازیک کلمه ترکی تجیک پیدا شد.ترادف حرفها “ز”و “ج” از وجود “ژ”خبر میدهد ودر تالیف محمود کاشغری این کلمه به شکل “تژیک” مشاهده میشود، ویک مولیف ترک به نام یوسف بلاساغونی این واژه را در مورد مفهوم “ایرانی” به کار برده اند،ولی ترکان پیش از عهد ایشان اعراب را “تاجیک” مینامیدند واین خود از کلمه چینی “داشی” که به معنی “عرب” است،نیک پیداست. و.بارتولد

۳۰- نقل از دایره المعارف، در تالیف بیهقی،چاپ مورلی،ص۷۴۶ .

۳۱- صدر الدین عینی،نمونه ادبیات تاجیک،ومعنی کلمه تاجیک، مسکو۱۹۲۶

۳۳- و. بارتولد همانجا ص۵۹

۳۲- ماسلوفسکی،”غلچه”،ص۳

۳۴- دایره المعارف اسلامی،۱

۳۵- دکتر جلال الدین صدیقی،تاجیکان،ص۲۲۹

۳۶- روایت از رحیم مسلمانیان، ص۲۳

۳۷- مقام تاجیکان در تاریخ افغانستان،ص۲۳

۳۸- علامه صدر الدین عینی،معنای کلمه تاجیک،ص۲۷

۳۹- محسن عمر زاده،همان اثر، ص۲۶۶

۴۰- همانجا،ص۳۱

۴۱- دکتر کبیر رنجبر،به نقل از دکتر جلال الدین صدیقی،تاجیکان،ص۲۳۴

برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.