×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

اخبار ویژه

چرا شماری از تاجیکها هویت گریزند؟!
عمر راوی

چرا شماری از تاجیکها هویت گریزند؟!
یادداشت از : عمر راوی .
یک کسی که میگوید تاجیک است، در برگه رخنامه خود نوشته بود که در هرات اقوام پشتون، هزاره ، عرب و ترکمن زنده گی می کنند و اکثریت مردمش به زبان فارسی لهجه هراتی سخن میگویند.
من نوشتم که در هرات تاجیکان نیز هستند، چرا از تاجیک نام نبرده ای ؟!
گفت : من قوم پرست نیستم که از تاجیک نام ببرم!‌

جالب است. در افغانستان این را یک اصل ساخته اند. از هر قوم و تبار و طایفه دیگری که نام ببری، هیچ مشکل نیست. اما همین که از تاجیک نام ببری، قوم پرست می شوی، تفرقه انداز می شوی، ضد وحدت ملی میشوی و هزار چیز دیگر.

این وقتی بسیار زشت و بسیار زننده و بسیار تهوع آور است که یک خود تاجیک ها به چنین عقیده و نظر و باور باشند که نام بردن از هویت و ملت شان کار درست نیست. یک دلیل، یک بهانه، یک توجیه برای اینکار خود حتمن می آورند و هرطور شده از گرفتن نام تاجیک پرهیز می نمایند.

خیلی از تاجیک های ما هنوز هم از اسارت تلقین های تاریخی و ترس سیاسی به جا مانده از گذشته، خود را رها نساخته اند. « تابو»‌ بودن نام تاجیک هنوز در ذهن آنان نشکسته است.

به لحاظ روانی، وقتی یک ملت ، یک مردم ، یک گروه انسانی، در نظرها کوبیده می شود، نامش ممنوع می باشد، افتخاراتش ربوده می شوند، از اقتدار برای سده ها دور نگهداشته میشود، سرکوب می شود، سکوت می نماید، شله خود را میخورد و پرده خود را میکند، خاموشی، تحمل، با بدبختی ساختن، گاهی او را به نفرت از خود سوق می دهد. بی باور به خود، از دست دادن اعتماد به نفس، خود خوری، خود ویرانی، خود را تخریب کردن، به خود خنجر زدن، خود را سرزنش کردن ، از خود گریختن، از پیامد های زیر سلطه بودن دایمی است که بعضی آدمها به آن مبتلا می شوند. یکی از عوارض جانبی محکوم بودن دایمی و زیستن در غلامی همین است که آدمها به شکلهای مختلف و به پیمانه های مختلف، از خود بیگانه می شوند و باور به خویشتن را از دست میدهند.

تاجیکان پس از زوال دولت سامانی و از سوی دیگر پس از سقوط حاکمیت دولت تاجیکتباران غوری و آل کرت، از اقتدار کلان سیاسی محروم بوده اند. از پایان دولت سامانی بیشتر از هزار سال میگذرد. در این هزار سال، اگر از حاکمیت های کوچک محلی بگذریم، تاجیکان تحت سلطه شاهان و حکمروایان غیر تاجیک زیسته اند. محرومیت کشیده اند. عوارض این بی اقتداری، عوارض این تحت سلطه بودن، چنان عمیق اند که تاثیرات منفی آن را در رفتار تاجیکان عصر حاضر نیز میتوانیم ببنیم.

نبود اعتماد به نفس در کُل و به ویژه در عرصه اقتدار سیاسی، این نکته را به خوبی نمایان می سازد. از بس که تاجیکان برای سالیان و سده های متمادی از اقتدار سیاسی محروم بوده اند، دیگر آن اعتمادی را که برای گرفتن و نگهداشتن و تحکیم اقتدار سیاسی لازم است به شکل وحشتناکی از دست داده اند.

تاجیکان در این هزار سال ، بار بار ، در زیر و نگون ساختن اقتدار سیاسی نقش مرکزی داشته اند ، اما قدرت را خود شان نگرفته اند و دو دسته به دیگران سپرده اند. یکی از عوامل مهم این بی اعتمادی به خویشتن شان بر میگردد به آنکه سده ها بدون اقتدار زیسته اند و تحت تسلط و حاکمیت دیگران بوده اند. در آسیب شناسی مردم تاجیک، این یک مساله بسیار مهم به حساب می آید و اثراتش را در خیلی از رفتار های فردی و گروهی تاجیکان کنونی میتوان دید.

انکار ِ خود، گذشتن از هویت و تبار خود، هویت گریزی را که ما امروز در میان تاجیکان شاهدش هستیم، افزون بر عوامل سیاسی و اقتصادی و فرهنگی دیگر، به نبود اعتماد به نفس تاجیکانه ای شان پیوند دارد که از زیر سلطه بودن طولانی مدت آنان اثر پذیرفته است.
با سپاس
تاجیکم با تاجیکانم زنده ام
عمر راوی .

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.