باز هم طالبان شماری از هموطنان ما را ، این بار در سمنگان ، به قتل رساندند . باز هم ، ما ، نام خدا ، چست و چالاک ، تسلیت نامه های " متحدالمال " و از پیش نگاشته شده ای خود را به نشر سپردیم ، باز هم رهبرک های ما همان سخنرانی های " پرشور " خود را تکرار کردند که : شهادت عزیزان را تسلیت می گویم ، مرگ از جانب خداست ، قاتلین باید دستگیر شوند ، انتخابات باید شفاف باشد و برویید بامان خدا تا انفجار دیگر و شنیدن همین حرفها بار دیگر !
ما شده ایم کارشناس امور مرده داری و سوگواری و قبر کندن و دسته جمعی به خاک سپردن عزیزان خویش . اوجش ، چند تا شعار می دهیم : مرگ به طالب ، مرگ به پاکستان ، خیر و خلاص . می خوابیم که رسالت ما همین قدر بود که واکنش نشان بدهیم و نشان دادیم !
دردا و دریغا که این رهبرک های خوشباور و معامله گر و از ماهیت واقعی دشمن بی خبر ، گسترده گی و ژرفناکی خطری را که با آن روبرو هستند نمی دانند . ورنه ، یک شب هم خواب راحت نمی داشتند ، خود را و مردم را برای مقاومت و مقابله آماده می ساختند ، ابتکار عمل را به دست می گرفتند ، مشت را با مشت پاسخ می گفتند و به دشمن وحشی ، هم در ارگ و هم در بیرون آن ، نشان می دادند که دیگر هرگز نخواهند گذاشت که مردم و سرزمین شان لگد مال گله های وحشی طالب و گلبدینی و یاران و همدستان پاکستانی شان گردد .
بزرگترین شهکار رهبرک های غیر پشتون ، معامله اندیشی شان است : چه کنیم که چوکی ، مقام ، موقف ، جایگاه ، منافع و آرگاه و بارگاه ما حفظ شود !