×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

اخبار ویژه

نام «افغانستان» از کجا آمده است؟!
سلیمان راوش

“«اوغانستان=افغانستان» مکران و یا یکی از ولایات مکران بوده است

نویسنده: سلیمان راوش

سید محمد کاظم امام در توضیح بر کتاب روضات الجنات فی اوصاف مدینه الهرات، جلد دوم صفحه ۱۱۱ می نویسد که: « افغانستان نام یک ناحیه ی کوهستانی است از استان مکران که از اقدم ازمنه در کتب تواریخ و جغرافیا به همین نام مذکور، موصوف و مشهور می باشد و در این عصر آن را پشتونستان می نامند که که از توابع ایالت سند و از اجزاء پاکستان کنونی می باشد.

سید محمد یعقوب هروی در تاریخ نامه ی هرات، نیز این واقعیت را می نمایاند که افغانستان یکی از ولایات مکران بوده است.

از متن جغرافیای تاریخنامه ی هرات چنین استنباط می شود که مستنگ نام مرکز افغانستان است که شامل هیچ یک از سرزمین های کشور ما که امروز به نام « افغانستان» یاد می گردد، نمی شود. شهر مستنگ شامل دهات بسیاری بوده است چنانکه در حاشیهء کتاب تاریخنامه ی هرات هم ذکر شده است که: شهر مستنگ یا مستنج را استخری و مقدسی هر دو در آثار خود اسم برده اند.

وقتی تاریخ خراسان(افغانستان امروزی) را بررسی نماییم طایفه ی افغان و کشوری به نام افغانستان در تاریخ و جغرافیای کشور ما موجود نیست و مردم ما که امروز برخلاف صریح اسناد تاریخی افغان نامیده می شود هیچ گونه تعلقی به افغانستان دیروزی و مردم آن سرزمین که اوغان=افغانها بوده اند، ندارد.

بنا به روایت سه منبع اقدم، شاهنامه ی فردوسی، تاریخنامه ی هرات (تألیف سیف هروی) و روضةالصفا این طایفه مردمان شبرو، دزد، خونی و فتنه انگیز بوده اند، که البته این قلم این اوصاف را با وجود واقعیت آن در مورد یک طایفه بصورت کل موجه نمیداند، اما کردار و پندار طالبان که آن ها از آن سوی سرحد و به گمان اغلب همان بازماندگان اوغانهای ولایت اافغانستان ایالت سند اند نشان میدهد که باید شبرو، خونی و فتنه انگیز بوده باشند.

بهر حال واقعیت این است که افغان=اوغان ها مردمان حوزه ی بلوچستان بوده و افغانستان یکی از ایالات سندو پنجاب بوده که مرکزش همان مستنگ میابشد که به گفته ی «مقدسی» دوهزار و دویست دهکده داشته است.

«البیرونی» هم مستنگ را مرکز افغانستان به شمار آورده و شامل حوزه ی «سند» می شمارد. واقعیت امر بنا بر ملاحضات تاریخی این است که این قبایل آنسوی مرز تورخم «اوغان=افغان» هستند، که نام شان بر اثر خواص و کردار های تاریخی شان امروز به طالبان افغانی و طالبان پاکستانی تغییر یافته است.

صفت و موقعیت جغرافیایی اوغان ها در شاهنامه ی فردوسی:

برای این که اعمال بخشی از این طایفه ی افغان را در هزاره های پیش از میلاد نمایانده باشیم، اتکا می کنیم به قسمتی از شعر حضرت فردوسی توسی خراسانی، که تصویری از جنگ رستم و کک کهزاد یکی از دزد سالاران مربوط به قبیله ی اوغان=افغان است. در تصویر این شعر بر علاوه اینکه نماد از شهامت و دلیری سکزی های خراسان زمین در وجود رستم میابیم، کردار و اوصاف اوغان ها را نیز حضرت فردوسی در وجود کک کهزاد برای مان بیان میدارد.

در جلد پنجم شاهنامه ی فردوسی به تصحیح محمد رمضانی صاحب موسسهء خاور از صفحهء ۳۳ تا ۵۵ زیر عنوان: سرگذشت رستم با کک کهزاد چنین سروده شده است:

چنین گفت دهقان دانش پژوه

مر این داستان را ز پیشین گروه

………………………………

………………………………

از آنچه که حضرت فردوسی بیان میدارد بر می آید که کشور اوغان ها که کک کهزاد شاه و سردار آن ها می باشد بیرون از حوزهء سیستان واقع بوده است چرا که زال از سیستان(زابل) به مدد رستم می رود. در استناد به جغرافیای تاریخی میدانیم که زابل، قندهار، بست شامل حوزه ی سیستان بوده است.

یکی از جنایات اوغانیه پس از این که به کرسی های قدرت در خراسان(افغانستان امروزی) دست میابند، همانا نقل و انتقال و دعوت اقارب و خویشاوندان شان در خراسان است که این نقل و انتقال شان در تاریخ معاصر ما به نام ناقلین یاد می شوند. ناقلین تمامأ مردم آنسوی تورخم و چمن می باشند.

اوغانیه در رکاب شاه شجاع سدوزی به کشور خراسان راه یافتند

زمانی که انگلیس ها بجای اعراب، علم تجاوز برمیدارند و طرف کشور های شرق، به ویژه هند، خراسان و پارس شمشیر استعمار از نیام بر می کشند در معاملات خویش از جمله مثلأ شاه شجاع را تربیه نموده و او را در کویته به حیث حاکم آنجا تحت تربیه خویش قرار میدهند.

در کتاب « بلوچ و بلوچستان – دوران تسلط انگلستان » نوشته شده: مستنگ و کویته به شاه شجاع داده شد، گویا این که انگلیسیان به اداره ی آن جا به نام وی ادامه دادند.

و حرف آخر:

همانگونه که در تاریخ از زمان کوشانیان تا به سلطنت امیر عبدالرحمن خان که کشور ما را «خراسان» می گفتند، اوغانیه در عصر امیر عبدالرحمن خان به کمک انگلیس دیگر خود را به پیچ و مهره هایی سیستم قدرت و جامعه تبدیل نمود که در اثر آن به پشتیبانی انگلیس و فتنه ی پارسیان توانستند نام «خراسان» را برای بی شخصیت و بی هویت نمودن جامعه ی ما در تاریخ از ما بگیرند.

بنأ به سراحت می توان گفت که نام «خراسان» یک نام بزرگ است که از زمان کوشانیان تا زمان امیر عبدالرحمن خان، چون آفتابی بر تارک سپهر کشور ما می درخشید.

نیاکان ما میدانستند که در پشت این نام بزرگ چه دنیایی نهفته است. بسیاری از کسان مغرضانه مدعی می شوند که نام هیچ مسئله ای را نمی تواند حل نماید. این کسان با بی تفاوتی در برابر نام، ننگ را از یاد می برند و کسی که معتقد به بی ننگی باشد مسلمأ هیچ ارزش به نام قایل نمی شود.

در عقب نام خراسان گفتیم دریای خروشانی از ننگ موج میزند، دریاییکه هرگز نخشکیده و نخواهد خشکید. ولی آب شفاف این دریا را سیلاب غارتگرانه ء اوغانیه، با نام خود گل آلود نموده است که بدون شک اگر امروز نه، فردا تمام اقوام این سرزمین دوباره سرچشمه ی این دریای خروشان را از لوث فتنهء اوغانیه پاک خواهند نمود و روزگار وصل را بر اصل نام و ننگ خود باز خواهند جست، باز خواهند یافت و با افتخار بدون آن که کسی گوید: من پشتونم، من تاجیکم، من هزاره ام، من ازبیک ام ، من اینم و من آنم، بر ساحل مراد و پربار این دریا به نام خراسانی خواهند زیست”

یادداشت بهار سعید :

.

دوستان ارجمند! این نوشته را از دفتر یکم « نام و ننگ» پژوهشگر توانای کشور،سلیمان راوش گرامی که در چهار پوشانه به چاپ رسیده و بخش « نام افغانستان» با دست آویز های بسیار استوار از رویه ی ۲۵۲ تا رویه ی ۴۱۷ را در بر گرفته، به گونه ی کوتاه چیده و پیشکش داشتم، امید سودمند افتاده و این نام بیگانه را که هیچ یک از تبار های کشور ما را در بر نمی گیرد برداشته نام دیرینه خویش « خراسان » را که همه تیره و تبار های میهن ما را سربلندانه در بر داشته است دوباره بر میهن شیرین خویش به بالیدن بگیریم.

در دامن «خراسان» گردیم یک گلستان

گر نام میهن ما «افغان ستان» نباشد

با سپاس.

آگاهی یار تان باد.

 

برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.