×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

اخبار ویژه

ظهیرالدین محمد بابر
عبدالفیاض مهر آیین

امروز،زاد روز ظهيرالدين محمد بابر(۱۴ فبروری)، مؤسس سلسله پادشاهی مغولی هند است.
توجه شما را به نبشته یی در رابطه با این زادروز خجسته معطوف میدارم که با الهام و استفادهء گسترده از مطالب منتشره در رخنامهء دانشمند گرامی استاد عبدالحی خراسانی،مجلهء «رشد»،نقدبیدل ،صور خیال در شعر فارسی،زندگی نامهء بیدل،تزک بابری و…یادداشتهای شخصی ام فراهم آورده ام.
فیاض مهرآیین

“ظهیرالدین محمد بابر
« ۹۳۷-۸۹۹ ق / ۱۵۳۰-۱۴۹۴ م»
ظهیرالدین محمد بابر، فرزند عمر شیخ و از نوادگان ابو سعید کورگان است. ظهیرالدین نویسنده، شاعر و نخستین پادشاه مغولی هندوستان بود. نسبش از جانب پدر به پنج واسطه به امیر تیمور کورگان و از سوى مادر، قتلغ نگار خانم، به پانزده واسطه به چنگیز مى‏رسد. بابر در ۶ محرم ۸۸۸ ق / ۱۴ فبروری۱۴۸۳ م دیده به جهان گشود که در رمضان ۸۹۹ ق / سپتامبر ۱۴۹۴ م، پس از پدرش عمر شیخ، فرمانروای فَرغانه شد. ابتدا بابر مانند پدر براى تصرف شهرها و نواحى حاصلخیز آسیاى مرکزى با خویشاوندان به جنگ برخاست. او در ربیع الاول ۹۰۳ ق / نوامبر ۱۴۹۷ م اقداماتى را که از سوى عموى بزرگش سلطان احمد میرزا، حاکم سمرقند و دایى بزرگش سلطان محمود حاکم تاشکند به جهت محروم ساختن او از احراز مقام پدر در فرغانه به عمل آمده بود، کاملاً بى اثر ساخت و با استفاده از منازعاتى که عمو زادگانش با هم داشتند، سمرقند را تصرف کرد. ولى چهار ماه بعد به سبب فقدان غنایم جنگى و بروز توطئه در پایگاه نیروهاى او در اَندیجان، ناگزیر سمرقند را رها کرد. بابر چندى بعد اندیجان را دوباره متصرف شد، اما پس از مدت زمانى کوتاه، مغولانى که تحت فرماندهى تَنْبَل، قرار داشتند دوباره شهر را باز پس گرفتند. تا این که در ۹۰۵ ق / ۱۴۹۹ م، بابر، فرغانه را میان خود و برادرش تقسیم کرد.

در اوایل سال ۹۰۹ ق / ۱۵۰۳ م، بابر نزدیک به یک سال با گروهى کوچک از هوا دارانش در ناحیه ه‏اى بسیار دور و در میان قبایل صحرا نشین سُخ و هُشّیار، سرگردان و از مهمان نوازى این قبایل برخوردار بود. ولى پس از آن در محرم ۹۱۰ ق / ژوئن ۱۵۰۴ م به کابل رفت و به کمک برادرش، درآن جا مسلط شد … سرانجام در ۹۱۱ ق / ۱۵۰۵ م به درخواست سلطان حسین میرزا بایقرا که از او براى مقابله با ازبکها یارى خواسته بود، عازم هرات شد.

درگذشت حسین بایقرا و فتح خراسان به دست شیبانی خان:

در این هنگام سلطان حسین بایقرا درگذشت و بى لیاقتى پسرانش موجب شد تا شیبانى خان، بخش بزرگى از خراسان را فتح کند و در نتیجه، بابر دست خالى از طریق هندوکُش به کابل باز گردد. تا این که بابر در ۹۱۳ ق / ۱۵۰۷ م قندهار را به دست آورد، اما همین که شیبانى خان ازبک این شهر را محاصره کرد، بابر به جاى دفاع از آن، راهى هندوستان شد. در همین احوال میان شیبانى خان و شاه اسماعیل صفوى جنگى روى داد که شیبانى خان ازبک شکست خورد و سرانجام در اول رمضان ۹۱۶ ق / ۳ دسامبر ۱۵۱۰ م در مرو کشته شد. [و گوشت خون آلود پیکر شیبانی خان مقتول که سنی حنفی بود خوراک لشکریان متعصب شیعه مذهب شاه صفوی شد. ]

از طرفى بابر در رجب سال ۹۱۷ ق / اکتبر ۱۵۱۱ م براى بار سوم سمرقند را به تصرف درآورد، اما به عنوان دست نشانده شاه اسماعیل فرمان مى‏راند که حتى تظاهر به تشیع نیز مى‏کرد. تا این که در ۹۱۸ ق / ۱۵۱۲ م در کُل از ازبکها شکست سختی خورد و نتوانست سمرقند را نگاه دارد؛ سرانجام پس از آن که نجم ثانى، سردار صفوى در سوم رمضان ۹۱۸ ق / ۱۲ نوامبر ۱۵۱۲ م در نُخجوان، مغلوب ازبکان شد، بابر از تصرف سمرقند منصرف شد، که این واپسین تلاش او براى تسلط بر شهرى بود که سخت بدان دلبستگى داشت.

تصرف قندهار:

بالاخره بابر پس از دو سال زندگى پر مخاطره و سرگردانى، به کابل بازگشت، که از آن پس پایگاهى براى لشکر کشیهاى پر امید او به شرق و جنوب محسوب مى‏شد. کوششهاى مکرر او براى باز پس گرفتن قندهار از حریفانش، به مذاکراتى در جمادى الثانى ۹۲۸ ق / مه ۱۵۲۲ م انجامید که در نتیجه آن، شهر به تصرفش درآمد. سپس با پشتکار بیشتر متوجه هندوستان شد .

لشکرکشی به هندوستان:

فرمانروای کندهار از سوى دولت خانِ لودى، حاکم لاهور و عالَم خان، عموى ابراهیم لودى، سلطانِ دهلى، به هندوستان دعوت شد تا ایشان را در برابر ابراهیم کمک کند. به این ترتیب بابر در دومین حمله خود به هندوستان، دولت خان را بر انداخت و پس از آن که با استفاده از نفوذ عالَم خان، پشتیبانى افغانها را جلب کرد، در رجب ۹۳۲ ق / آوریل ۱۵۲۶ م در پانى پِت، قواى ابراهیم لودى را در هم شکست و دهلى و آگره را متصرف شد به طورى که در جهت شرق تا جَونپور و غازى پور در امتداد گنگ پیش رفت. تا این که پیروزى در خانوا و غلبه بر رانانسنگا – ملکه چیتور – در جمادى الاولى ۹۳۳ ق / فوریه ۱۵۲۷ م خاطرش را از جانب راجستان آسوده ساخت. از سوى دیگر، با شکست دادن افغانهاى شرق در شعبان ۹۳۵ ق / آوریل ۱۵۲۹ م در محلى که رود گوگره به گنگ مى‏پیوندد، حوزه حکومت خود را در هندوستان، تا بنگال وسعت بخشید. سرانجام بابر در ششم جمادى الاولى ۹۳۷ ق / ۲۷ دسامبر ۱۵۳۰ م در اَگره درگذشت و چند سال بعد جسدش را طبق وصیت خودش به باغى در کابل منتقل کردند [ که به نام باغ بابر معروف است] و در مقبره کنونیش به خاک سپردند.

بابر، سرداری سیاستمدار ،سازنده، شجاع، کوشا، آداب دان، محتاط و مدبر بود. وى با شکستهای مکرر از حریفان نوخاستهء ازبک چیزهاى بسیارى آموخت او آهسته آهسته یک فرمانده جنگی پخته شد که انضباط دقیق، فنون دفاع در زمین هموار، سنگربندى، توپخانه و آیین محاصره را به صورتى مؤثر در لشکرکشیهاى خود به هندوستان به کار بست. تجارب بسیار برای او این امکان را فراهم کرد تا در میان گروههاى کوچکى از تیموریان شکست خورده که هنوز عارى از جاه طلبى شخصى نبودند و همچنین مغولانى که حتى از تیموریان نیز کمتر شایان اعتماد بودند، اتحاد ایجاد کند و به حمایت گستردهء مردم بومی تاجیک خراسان به ویژه مردمان کابلستان -که به بابر میرزا به مثابهء انسان دانشور،ادیب،نیک اخلاق ، عادل،شجاع و آراسته با فرهنگ غنی تاجیکان فرغانه منحیث شخصیت محبوبی از تبار خود میدیدند – شاهنشاهی فرهنگ پرور بابریان هند را بنیاد بگذارد.

در کنار نکات ریز ودرشت دیگر در سلطنت بابریان یا تیموریان هند که به نام سلطنت مغولی هند هم مشهور است سه نکتهء شگرف در خور توجه است :
۱-بابر میرزا با آنکه از دست ازبکان از ماوراءالنهر فراری شده و بار ها از این حریف تازه به دوران رسیده شاکی بوده و خودرا از نگاه تباری مغول و برتر از ازبکها میدانست با شما ر کمی از مغولان و لشکر انبوهی از تاجیکان بر اریکهء فرمانروایی هندوستان تکیه زد فرزندانش سده ها بر آن حوالی سلطنت کردند اما فرهنگ شان تاجیکی و خراسانی بود و زبان دری (فارسی تاجیکی) و فرهنگ خراسانی پابه پای سلطنت بابری حاکم هندوستان بود ،در آن روزگار شیبانیان ازبک سرگرم جنگهای مذهبی با صفویان شیعه مذهب متعصب پارس بودند و کمتر مجال پرداختن به ادبیات و فرهنگ پارسی (دری/ تاجیکی)داشتند،صفویان هم با سرسختی و خشونت خونبار در پی گسترش سلطهء مذهب نو اقتدارشیعه در منطقه بودند و زبان و ادب پارسی برای شان اهمیت چندانی نداشت. خراسان نیز میدان کشمکش همین دو عنصر بود و در نتیجه در هر سه حوزهء مهم زبان و فرهنگ دری/تاجیکی/پارسی ( خراسان،ماوراءالنهر و پارس-بعدها ایران-) خلاء فرهنگی و ادبی وحشتناکی مشهود بود. خوشبختانه به برکت سلطهء فرهنگی خراسانیان و فرمانروایی سیاسی بابر و بابریان ، دربار دهلی و چندین شهر هند به مراکز فعال فرهنگی و ادب دری ( فارسی،تاجیکی)مبدل شد و شبه قاره چهارمین و بزرگترین حوزهء ادبیات و فرهنگ زبان دری شد از نظر تولید دانش و آثار ادبی در این راستا کار انجام شده در قلمرو کورگانیان هندکم از اعصار طلایی سامانیان،غزنویان،سلجوقیان و تیموریان هرات نبود !
دربار دهلی در چند سدهء تمام پناهگاه مطمئن شعرا،ادبا و فرهنگیان دری و فارسی زبان از فرودان ،خراسان و فارس (ایران حالیه) و کانون جوشان رشد و آفرینش فرهنگ و ادب دری (پارسی و تاجیکی)بود تنها نام میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی رح کافیست تا ما به عظمت ادب دری یا فارسی عهد تیموریان هند سرتکریم فرود آوریم …!

۲-واژهء مغول از عصر حملهء چنگیز برقلمرو خوارزمشاهیان- آریانا (ماوراءالنهر،خراسان و فارس)-معادل غیر مسلمان و بیگانه از فرهنگ ،ادبیات و آیین حاکم در جهان اسلام پنداشته می شد با آن که تیمور زادهء شهر سبز یا نسف ونخشب تاریخی خود را به نحوی با چنگیز پیوند میداد تا به سلطنتش مشروعیت بخشد اما تا مدتها از نام یکی از اعقاب چنگیز حکم میراند و لقب رسمی اش امیر بود نه پادشاه! و در ماوراءالنهر و خراسان تیموریان خودرا عملن مغول معرفی نمی‌کردند ،اما دلچسپ این است که بابریان -شاید هم به دلیل ناخشنودی از ازبکان و تفکیک از آنان -بیشتر خودرا به نام مغول شهرت دادند و در آن دوره بود که در شبه قاره نام مغول برعکس عصر چنگیز و اعقابش معادل نامواژهء «مسلمان خراسانی »شد و شامل محاسن ظاهری ومعنوی متعالی گردید :
عجب تر زکبک است رفتار زاغ
چو هندوستانی تمغل کند!
بیدل دهلوی رح

۳- تلاش برخی از معروفترین فرمانروایان بابری هند برای ایجاد فضای صلح،همزیستی،تفاهم و تسامح دینی و فرهنگی میان اقوام،مذاهب و مناطق مختلف شبه قاره با آن تنوع گسترده و سراسر متباین از شگفتیهای زمان است چنگیز،فرزندان او و امیر تیمور با آن همه سخت‌گیری ، قساوت قلب و شمشیرهای آخته از یک سو و این تیموریان و مغولیان فرهنگ پرور و صلح گستر از سوی دیگر! تا آنجا که جلال الدین اکبر دست به اصلاحات دینی زد و آیینی آمیخته از اسلام و ادیان هندی را به نام دین الهی یا صلح کل پدید آورد!شاید یکی از منابع روش عدم خشونت پیامبر عدم خشونت -مهاتما گاندی- هم همین آیین و کیش شگفت انگیز بابریان هند باشد!

به هر حال به بهانهء ۱۴فبروری زاد روز میرزا ظهیر الدین محمد بابر بنیادگذار دودمان فرهنگ پرورپادشاهی بابریان هند خدمات این خاندان فرهیخته رابه فرهنگ و ادب مان گرامی میداریم و سهم سودمند و سازندهء آنان را در رشد هنر و ثقافت بشری ارج میگزاریم. این یادکرد گواه آن است که خدمت به فرهنگ و ادب از بذرهای شاذ در کشتزار تاریخ انسانیت است که هرگز دچار آفت پوسیدگی و سترونی نمیشود!

یادداشت -۱:
بابریان بی تردید از دودمان تیمور اند اما تیمور زادهء شهر سبز و نخشب تاریخی و عاشق مجنون وار پایتخت امپراتوری اش شهر سمرقند بود
بابر در فرغانه پرورده و بالیده بود و این شهر ها کانون های کهن فرهنگ و ادب دری (تاجیکی /پارسی)بودند با توجه به این واقعیت است که صرف نظر از خون و تبار، تیموریان خود در ماوراءالنهر،خراسان و هندوستان به مراتب بیش از پارسی نژادان به این فرهنگ و ادب خدمت کردند و در عمل خود متعلق و دل بستهء این زبان و فرهنگ بودند در خانواده های شان، شادی ها وغمهای شان رابه این زبان فریاد می زدند خلوتهای عاشقانه وعشق های زمینی و افلاتونی شان را با شعرهای دلکش بلبل شیراز،شیخ اجل،کبک دری گنجه ، خداوندگار بلخ و …طبع وقاد خودشان سرشار از شور و شادی میکردند ؛ به این زبان سخن دل خود را میگفتند در مباحث علمی به ان می اندیشدند و اندیشه های خودرا بیان میکردند در هنگام نیایش به زبان پارسایی پارسی دری با عرشیان هم آواز میشدند ،پارسی دری نه تنها زبان مادری آن عزیزان که زبان دل، جان و روان آنان بود… زبان شاه جهان و نور جهان بیگم،زبان دل و عشق شاهدخت های زیبا و فرزانه یی چون زیب النسای مخفی و…بود!


( میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی )

برخی پژوهشگران ادبی کشور ایران کنونی میگویند که علت پیچیدگی زبان تخلیقی بیدل دهلوی ناشی از این است که گویا زبان مادری بیدل فارسی نبوده است ! در حالیکه هر آگاهی از ادب دری و تاجیکی با مطالعهء چند شعر بیدل در می یابد که زبان بیدل زبان واقعی مادری او،زبان دل،جان و روح بلند او و زبان اصیل و بومی خراسان و ماوراءالنهر است کدام کودک ابجدخوان ایرانی که زبان مادر و پدرش از صد نسل هم پارسی باشد فی البداهه شعری به این نغزی و شیرینی می سراید:

هر گه که یارم به سخن می آید
بوی عجبیش از دهن می آید
این عطر قرنفل است یا نکهت گل
یا رایحهء مشک ختن می آید
بیدل دهلوی رح

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.